می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

دنیــاى فاسـدِ غـــرب خـواســت بـروزِ زن را، شخصیتِ زن را در روش‌هاى غلط و انحرافى که همراه با تحقیرِ جنسِ زن است، به زور به ذهنِ دنیا فرو کند. زن براى این‌که شخصیتِ خودش را نشان بدهد، بایستى براى مردان چشم‏‌نواز باشد. این شد شخصیت براى یک زن؟! بایستى حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه‏ گرى کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیمِ زن است یا تحقیرِ زن؟ این غربِ مستِ دیوانه‌ی‏ از همه جا بی‌خبر، تحتِ تأثیر دست‌هاى صهیونیستى، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد؛ یک عده هم باور کردند. عظمتِ زن به این نیست که بتواند چشمِ مردها را، هوسِ هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخارى براى یک زن نیست؛ این تجلیلِ زن نیست؛ این تحقیرِ زن است. عظمتِ زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفافِ زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده‌است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزتِ مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساسِ تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جاى خود به کار ببرد، آن تیزى و برندگى ایمان را هم در جاى خود به‌کارببرد. این ترکیبِ ظریف فقط مال زن‌هاست؛ این آمیزه‌ی‏ ظریفِ لطافت و برندگى، مخصوص زن‌هاست؛ این امتیازى است که خداى متعال به زن داده‌است.

ولی امرم،امام خامنه‌ای (حفظه الله)
-----------------------------------------------
این وبلاگ کهفِ دلتنگی های من است.
این‌جا حرف‌هایی را می‌نگارم که مرا به تعالی برساند و امید که سایرین را نیز! هرمِ این نگاره‌ها شاید قندیل‌های جهل و غفلت را ذوب بتواندکرد...
"می‌خواهم زن باشم"
آن‌گونه که "زهرا" بود...
و این آرمانِ من است!

آن‌چه گذشتــــــــ
لطفـــــ دارد خواندنشان

اذن نگاه

دوشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۲:۳۰ ق.ظ

محرم که از راه می رسد،

جوانه دلم می گوید این بار دیگر می شود!

این بار می شود تکرار تضرع آمیز نامـت، ح س ی ن، گوشه نگاهی را زکات زلال چشمانـت گرداند.

و مگر غیر از تو مرا مولای خداگونه دیگری هم هست؟!

این بار می شود گسترش عشق اندود مشهدت، ک ر ب ل ا، دل هرزه گرد مرا مقیم آستانـت گرداند.

و مگر جز کربلای تو،سرزمین آشنای دیگری هم هست؟!

نمی دانم چه سری است عجین در خاطره عرش سوز و جگرخراش شهادتـت که مرور تنها یک لحظه اش،دل را می ستاند از بند آدمی!

همین اندازه می دانم که عقل وامی ماند در اسرار مکنون عاشورای تو!

عاشورا...

روزی که مثل هیچ یک از روزها نیست.

لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...

عاشورا تکرار برنمی تابد،اگرچه "کل یوم عاشورا" !

و کربلا تکثیر نمی پذیرد،اگرچه "کل ارض کربلا" !

و این هر دو بی بدیل اند،آن سان که خود تو ... ح س ی ن

بی قراری دل را چه قراری می بخشد نامـت.

نه عجب اگر این آرامش اقیانوس وار به ابدیت پیوند خورد

و بدین گونه قلب های کوچک در تصرف تو جاوید مانند.

آن زمان که سروش عشق از نای خون آلوده تو طنین در هستی افکند،زندگی های گناه آکنده نیز به یغمای عدم رفتند.

آن زمان که سرتخون آکنده- به میهمانی نیزه های غربت رفت،دل های عاشق نیز میزبان آشنای اندوهی جاوید شدند.

آن زمان که حج ناتمامـت را به لباس سرخ شهادت محرم شدی،جسم های به خون تپیده نیز معنای بی تو هیچ بودن را رنگ حقیقت بخشیدند.

ولوله ای به پا کرده ای در زمین، ح س ی ن آسمانی!

عشق کجا می توانست سرمشق معرفت باشد،اگر که کمال "ابا عبدالله" با کنیه تو به تکثیر گذارده نمی شد؟!

خون کجا می توانست اکسیر دلدادگی باشد،اگر که قبای "ثارالله" بر قامت تو قد نمی افراشت؟!

شهادت کجا می توانست بهانه بقا باشد،اگر که جلال "سیدالشهدا" در وجود تو به تجلی نمی نشست؟!

ارباب...

جنون عشق و خون و شهادت را لیلای سکون تویی!

رخصت اظهار وجودشان ندهی اگر،

-گرچه جملگی تواند-

هیچ می شوند در برابر همه تو ...

و در این میانه،من حتی خویشتنی از خود نمی بینم،

و این چنین بی خویش،تنها اگر قطره اشکی بر مظلومیتـت بفشانم،در مشبک های ضریح نگاهـت معنا می شوم!

زندگانی من اگر سیادت تو را بر خویش نپذیرد،مرگ او را سزاست.

و مگر تاکنون غیر از این بوده است؟!

مرگ تدریجی انسان دلم را در همه روزهای بی تویی احساس می کنم،

اما...

محرم که از راه می رسد،

اشک عزای تو،آب حیات است برای تشیع شناسنامه ای ام!

تحفه وجودی ام را آقای دلم،

این دل کربلا ندیده را

به تازیانه حسرتی چنین میازار.

به این التجاء راضی می شوی آیا؟

اگر نه...

به یادت بیاورم؟!

سیلی زهرا در آن پس کوچه های سرد...

در آن بن بست های کور...

این هم اسم رمز رضایت تو!

و حال...

من فقط منتظرم!

منتظر اذن تو برای یک نگاه...


پ.ن1: علامت سوال بزرگی ایجاد کرده است در ذهنم که بعد از عاشورا کسی –غیر از معصومین (علیهم السلام) و شهدای سبیل حق- می تواند آیا مدعی باشد این روز را فهمیده است؟!!!مگر وسعت عاشورای آسمانی در ظرف محدود فهم زمینی جماعت می گنجد؟!!!

پ.ن2: نه هر که مکه می رود، "حاجی" می شود و نه هر که بین الحرمین می بیند، "کربلایی"!پس این چه القابی است که در پی نام ها روان است؟!به جبر که نمی شود زمین را به آسمان دوخت!!!

پ.ن3: سوت و کف و هلهله عاشورای 88 تهران،چه رگ های غیرتی را که به خروش وانداشت!لیک افسوس... همین رگ ها با سوت و کف و هلهله صاحبانشان –عاشقان حسینی (که البته تماماً دروغند و ادعا!)- در 1389/10/8 (برنامه "جدال در سینما" – آمفی تئاتر دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد) حتی از جای نجنبیدند! "خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که درو غش باشد" از آن روز به این می اندیشم که 13 روز پس از عاشورا،کاروان اسرا کجاست؟!!!

پ.ن4: خاطره عاشورای 88 تهران که در ذهنم تداعی می شود،دلم می خواهد سرم را بکوبم به دیوار!!!

پ.ن5: نمی دانم نیکوست یا نه،اما چشم طمع دارم به محرم!شاید که این بار...آدم شوم!!!

پ.ن6: أَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتوُلِ بِکَربَلاء...

نجواها  (۳۹)

۰۷ آذر ۹۰ ، ۰۴:۴۹ کوچه امید
عجیب حکایتی است! “عزیز” ترین ها – حسین(ع) و یوسف(ع) -

از “گودال” و “چاه” به آسمان عزت رسیده اند . . .

سلام به خواهر خوبم مطالبت بسیار ارزشمند بود.

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان را تسلیت می گم



و عجب این حکایت ها به کجا که باز نمی گردد...
سلام خانومی
ممنونم از نظر لطفتون.
من نیز متقابلا...
۰۷ آذر ۹۰ ، ۱۰:۵۸ امین قاسمی فر
با سلام. مثل همیشه زیبا فرمودید. اشارات به جا!



سلام
سپاس از اظهار لطف شما
محرم که می اید باز دلم تپیدن میگیرد
باز دلم بارانی میشود
باز دلم بین الحرمینی میشود
باز یاد سید مرتضی:بین عباس و خدا همان دو دست فاصله بود

به بارگاه تو چون باد را نباشد بار/کی اتفاق مجال سلام ما افتد؟!



الهی علقمه خون می شدی خون
دمی که آبروی مشک می ریخت
از برکت وجودِ شما دَم گرفته ایم
اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم

ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را
از گریه های ماه محرم گرفته ایم

ما را زآفتاب قیامت هراس نیست
تا سر به زیر سایه ی پرچم گرفته ایم

ما مرده را به ذکر شما زنده می کنیم
این معجزه ز سوره ی مریم گرفته ایم

اقرار میکنم که ز دربار فیضتان
بی عرضه بوده ایم، اگر کم گرفته ایم

این روزها که روضه خون و عطش به پاست
مثل هوایِ ابری عالم،گرفته ایم

راه ورود عمه ی سادات بوده است
سقف ورود هیئت اگرخَم گرفته ایم



یا حسین...
پی نوشت دو را برای من نگاشتی رفیق...
آخ...



حرف دل تو هم بود؟
که چرا اینقدر راحت و بی دغدغه حاجی و کربلایی میشیم.
اما...
نمیشیم!
در این شب ها
میان اشک ها



التماس دعا...



حاجتت روا...
آن هرزه گرد را از دلت بردار .. دلت که اینگونه پر می کشد خوش انصافی نیست رفیق..
.
آن روز عاشورا ، پای تلویزیون .. آن حرف ها ، آن ننگ ها ..
.
.
.
ای وای ..



تا مجبور نباشد این دل،پر هم نمی کشد.
هرزه گردی را عادت دیده است.

روز عاشورا...سوت و کف هلهله هورا...والله خجالت داره...
چقدر این مداحی رو دوست دارم.
۰۸ آذر ۹۰ ، ۰۷:۱۱ کاروان راهیان نور
به نام رب شهدای عطشان
کاروان راهیان نور
زمان: تاسوعای حسینی( 14 آذر) لغایت 18 آذر( جمعه)
حرکت از تهران خواهدبود.
ان شاءالله عاشورا را در فکه خواهند بود.
حضور برای خانم ها آزاد است.
برای اطلاعات بیشتر با شماره 09386561904 تماس بگیرید.



سپاس
سلام دوست عزیز
تازه دارم وبتو می خونم
چقدر قشنگ می نویسی از حسین و محرم
اومدم وبت بااین وصف و حال محرم دلم گرفت
دلم یه سیر اشک می خواد





سلام دوست تازه
ممنونم از نظر لطفت.
نگاهم میکنند و این نگاه زیباست.
اشکهایت را سرریز کن از کاسه دلت...
های های
بای بای



سلام
خداحافظ


نظر؟
نچ؟
۰۸ آذر ۹۰ ، ۲۱:۰۸ از حضور تا ظهور...
سلام بر سیمای یک ناموس خدا
چند روز قبل از آنکه محرم بیاید گویی تمام دلها برای روزهای در پیششان دعوت نامه میفرستند و عجیب حال و هوای دل و چشم ابری و بارانی میشود. گویی تمام بغض ها تازه میشوند تمام گره هایی که در طول یک سال آنها را سر به مهر نگاه داشته ای !

حسینه نوشتت زیبا بود اما گویی عادت کرده ام که تمام دل نوشت هایت را قبل از خواندن با گوش ، بشنوم و این متنت عجیب، غریبی میکرد در میان دیگر متنهای شنیده شده از خودت.
برام خیلی دعا کن - حق دوستی و خواهریمون رو در دعاهایت برایم،ادا کن...
مراقب خودت و ایمانت مخصوصا در این ماه عزیز باش - حق نگهدارت



سلام مهسا جان
باید یه حدیث هم ساخته می شد،"کل ارض کوفه"
مگر نزدیک هر کربلا،نباید کوفه ای هم باشد.
نامرد مردمان کجا باید جمع باشند؟!!!
غربتش مثل غربت کوفه نیست؟
یک کوفی صفت نوشته است!
بین دستانم جا داری.
در پناه خدا...
سلام از وب سایتتون خوشم اومد جالب بود ................ به منم سر بزنید



سلام
ممنون از نظر لطفت.
خدمت می رسم
سلام بر ناموس خدا
زیبا بود و دلنشین



سلام حدیث جان
ممنون از نظر لطفت
سلام بر سیمای عزیزٍ دل م.م
تسلیت میگم ایام محرم و شهادت جانسوز شهدای کربلا رو..
می دانم که حتما دعایمان کرده ای..
عزیزم ممنون که دعوتم کردی...
تک تک کلماتت درد داشت...سوز داشت...آه داشت...مخصوصا پ.ن هایت...
با دو پست
به روزم منتظرم که بخوانی ام...
همه مان را دعا کن...و سفارشمان که به ضامن آهو



سلام م.م گلم
من نیز همین طور.
درد و سوز و آه،این روزها به هم آمیخته اند و قیامتی به پا کرده اند در دلها.
وای از پ.ن ها...
خدمت می رسم
۰۹ آذر ۹۰ ، ۱۶:۰۳ امین قاسمی فر
با سلام. با یادداشت هفته.ش.5(لن تنالوا البر حتی...) در خدمتم.
نظر و شرکت در نظرسنجی فراموش نشود.
یا علی



سلام
خدمت می رسم
میشه تو این شب ها واسه من خاص دعا کنید؟؟؟ واقعا محتاجم.محتاج بخشش...



شدن که میشه ولی وقتی نمی شناسمت،دعا یه جوراییه!
کی باید ببخشدت؟
من
و
نوشته ی
"تو"
و
نوای
خوش آهنگ
عشق بازی
....

پ.ن 3 را اضافه کن به مراسم دیروز در دانشکده و همه ی دیگر برنامه های آمفی تئاتر همراه با دست و تشویق که ملت گویا یادشان رفته ایام عزای حسین است ...



تو
و...
دل تو...
همین!
همه عشق بازی همین جاست.
آهنگ وبم رو خودم نمی دونم چیه!!!سیستمم نمی خوندش!

برام تعریف کن باز شیعه ها چه شاهکاری کردن!
۱۱ آذر ۹۰ ، ۰۳:۴۲ کوچه امید
امشب خجل از اشک چشم اصغرش رباب است
فردا دلش در ماتم شش ماهه اش کباب است

قنداقه اش پر از خون از تیر کینه فرداست

امشب شب ...

سلام خواهر خوبم
در میان روشنی دلت هر موقع یاد شش ماهه امام حسین افتادی و دلت بهاری شد التماس دعا



سلام
دلم مثل هوای ایران سرد است و بارانی...
حاجتتان روا...
أَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتوُلِ بِکَربَلاء...



لایدرکه الابصار...
و هم تدرک الابصار...
۱۲ آذر ۹۰ ، ۰۵:۱۴ عاشق نمای دروغین حسینی
سلام
پست خوبی بود و با نوای بکگراندش زیباتر جلوه می کرد.



سلام
گویا پ.ن ها بیشتر اثر کرده است که باز تغییر نام داده اید!
از اظهار لطف شما سپاسگزارم.
یک نفر به من بگوید نوای این وب دقیقا کدام نواست!
سیستم بنده تحت هیچ شرایطی موزیک پخش نمی کند!!!
دعا که شناس و نا شناس نداره.خسیس!!!!من که تو رو نمیشناسم خب خودمم باید ناشناس بمونم دیگه.
ولی میتونی به همین اسمی که نظر میذارم دعام کنی.
اول خدا باید ببخشتم و بعد بخاطر کاری که تو گذشته های دور کردم یه آدمیزاد!البته هنوز هم یقین ندارم در حق این آدمیزاد بدی کرده باشم اما گاهی دلم میگه شاید یه کوچولو در حقش جفا کرده باشم...



منم نگفتم دعا نمی کنم!گفتم یه جوریه!
تجربه میگه اسمهایی که یکهو وارد این وب میشن،اگه ناشناس باشن،وب دارن و اگه وب نداشته باشن،یعنی همون قبلی هان،با اسم مستعار جدید!!!
ممکنه تو یکی از این دو دسته باش،ممکنه هم نباشی!
همین!
۱۲ آذر ۹۰ ، ۱۶:۰۶ سرباز گمنام
سلام بزرگوار
حال که با مطلبتان اشکی بر دیده روان کردید پس بگذارید شرحه دل باز گویم شاید که یاریمان کنند در محرم و دستان خالی ما را که به نیاز در آسمان بلند است با اشک های جاری شده این مصائب پر شود...
بسم الله ...
به ما هم یک زیارت عاشورا بدهید بخوانیم!
نه... اصلا یک زیارت ناحیه مقدسه بدهید که بنی امیه چشمان الهی صادق آل‌الله را اگر مجروح کرده در این ماتم، چرا چشمان من و تو هنوز مجروح نیست؟
باید رفت تماشای اشکواره‌های زینب صبور سلام‌الله علیها...
این شبها تا صبح باید با دختران دل شکسته حسین علیه‌السلام قتلگاه را بجوییم و بخوانیم
گلی گم کرده ام می‌جویم او را / به هر گل می‌رسم می‌بویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت / یکی پیراهن کهنه به تن داشت
حالا که آب از سرمان گذشته است بی حسین علیه‌السلام سر و سامان می‌خواهیم چه کنیم؟
بیا سر و سامان به‌سویی افکنیم و بی‌قرارانه بسوزیم
نیزه‌ها را بگو مدارا کنید با رئوس الشهدا...اینها همه رگهای بریده و سرهای زخمی اند
نی‌های خیزران را بگو که...
اشکها را بخوان که باز محرم آمده است تا بیدارمان کند...
اشکها را بخوان... حسین علیه‌السلام تنهاست...
با دعاهایتان یاریمان کنید که سخت ملتمسیم
یا حسین (علیه السلام)



سلام علیکم
تنها اشک روا،همین اشک روان است بر حسین...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
زیارت عاشورا یعنی بفهمیم این "آخر تابع له ذلک"،همین ماییم که دل مهدی را خون کرده ایم!
نذرهای 40 روزه زیارت عاشورای لعنت است بر خودمان...
ای وای!
همه هستی در همان قتلگاه است.
کاش باور کنیم...

کجایی مامان من که دل دخترکت تو این شهر خون خونه!
خوبی؟ خوشی؟ خوش میذگره؟
این روزهابااین دل نوشته ها باز هم دل می بری ها!
ولی یه چی بگم؟
تو آدم بشو نیستی با این کارهات! می شدی منم که دخترتم آدم می کردی



زیر گنبد کبود دختری هستم که اینجا نشستم و گریه می کنم!
خوب و خوش؟؟؟
مگه تو ببی خبری هات دل خوش هم برام می ذاری؟!
دل می برم؟جان ننه راست میگی؟!امیدوار شدم(چشمک)
یا تو باز توهم زدی یا من خودشیفته شدم!البته این دو مورد،همیشه هست!هه هه
خواهش می کنم.اختیار داری.این حرفا چیه؟خجالتم نده بی بی میثاق!

حالا چرا آدم بشو نیستم؟!
۱۳ آذر ۹۰ ، ۰۵:۳۴ دیوونه غربتی!
فَقَطَعوهُ بسُیوف ارباً اربا ...
واااااااااااای علی اکبرم (علیک منی السلام)



دوباره پیامبر...
پیامبر دوباره...
الرحیل ! الرحیل ! اکنون بنگر حیرت عقل را و جرات عشق را ! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند ... راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است ...
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ...
به روزم



السلام علیک یا اباعبدالله...
خدمت می رسم
اینو تو یه سایت خوندم دیدم قشنگه گفتم فیض ببرین!!!
خدا آمد و ساخت،روزی سرزمینی به نام و نیت روح الامینی. جایی که خشک بود و نداشت باران آنجا را همنشین کرد با بهاران. بذری به نام حسین(ع) بر آن کاشت ، محصولش عاشورا بود که برداشت . می خوریم از آن میوه ما تا هم اکنون و آن هر روز می افزاید مجنون بر مجنون.ساخت ده روزی به نام مُحَرَم،‌یکی در هیئت یکی در در
محفل یکی در بهشت یکی که ندارد اعتقادی در جهنم ، یکی در خواب یکی تا صبح بیدار یکی خسته یکی توشه بسته در انتظار ، یکی بر بام یا حسین(ع) می کند عَلَم، یکی مانند من دستی می برد بر قلم، یکی روضه و نذر بر پا می کند یکی بساط گناه بر جا می کند. خدا آمد و رنگ های شهر را زیر خاک کرد ، لبخند را از روی لب ها پاک کرد. خدا با حسین(ع) بر عشق چوب حراج زد راه دنیا را برای مردم پُر از سراج کرد. ببین خدا در این روز ها چه می کند!چگونه می نازد! خود می سازد و خود بر آن می تازد.خدا عاشورا را ساخت و حسین(ع)به آن پرداخت.
تو این شب ها من رو یادتون نره...



چی بگم والا؟!
ممنون.
تو این شب ها خدا یادمون نره.
۱۳ آذر ۹۰ ، ۱۷:۵۳ تا وصال تو
حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود،افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند...

سلام
بروزم،تشریف بیارید



72 لبیک از بین همه ما ،بسیار اندک است برای حسین...
خدمت می رسم
برخیز...چه پیش آمده این بار...علمدار.....

*
کاش می شد عاشورا را بفهمم ...تا شاید ...کل یوم عاشورا را....
...

زیبا بود بانو....

دل من که اصلا ضربان درستی ندارد....

التماس نور



اگر می شد فهمید،این همه قرن عقب نمی ماندیم!
دلت زیبا می بیند بانو...
۱۴ آذر ۹۰ ، ۱۰:۲۷ حمید برزخ
سلام

به ما سر بزنید

تا سلامی دیگر ، فعلا



سلام
خدمت می رسن.
در پناه خدا و ولایت موعود...
فکر می کنی با کارهایی که ازت سر می زنه
اونم یواشکی
تو تابستون
بعد اول ترم من بیچاره می فهمم چه خاکی به سرم شده و مامانم...
باید آدم شده باشی؟
زه
زهی خیال باطل ننم جان!



به خودم شک کردم بی بی!
چکار کردم من؟!
منو نترسون ننه...
سلام علیکم
قبول باشه انشاالله ...



سلام
قبول حق انشاالله...
همه آنها که اشک فشاندند...
۱۷ آذر ۹۰ ، ۰۵:۲۶ ناموس خدا
به: "از قدیمی های تازه جاد"
سلام
بنده ایشان را می شناسم اما برای اطمینان 100% شما راهکار بفرمایید.
بنده و دوستان مورد اعتمادم،اهل فن نیستیم متاسفانه!
سپاس.

یک سوال:
شما؟!
۱۸ آذر ۹۰ ، ۱۹:۴۲ بنده ی خدا
به روزم


خدمت می رسم
۱۸ آذر ۹۰ ، ۲۱:۳۵ امین قاسمی فر
با سلام. یادداشت هفته.ش.6(چشمان با حیای ما!) در وبلاگ قرار گرفت.
نظر فراموش نشود.
یا علی


سلام
خدمت می رسم
سلام با اجازتون یکی از مطالبتونو کپی کردم اگه راضی نیسین بگین حذفش کنم



سلام
طبق شرع:
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.

حالا یعنی مطالب من اینقدر خوب شده که کپی میشه؟!
۲۷ دی ۹۰ ، ۰۶:۰۶ سید مرتضی
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است...



وای!
چقدر زیبا...
۰۶ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۲۳ پلیس وبلاگ
سلام
و عرض ادب

ماشاالله به شما به کارتون ادامه بده فقط جهت یاد اوری محرم وصفر تموم شده
و کم کم داریم نزدیک میشیم به سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر و....

درباره شهدای انقلاب هم مطلب بنویس



سلام
از نظر لطف شما سپاسگزارم.
اگر بحث قابل ذکری باشد و خودم نیز قابل باشم،چشم.
۱۱ بهمن ۹۰ ، ۱۰:۵۴ آوای بی صدا
درد من برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است.

سیماجان، وبلاگت عالیه عزیزم.



ماهیانی که دریا از حافظه دلشان هم ذفته است.
حالا چه ربطی داشت به پستم؟؟؟!!!
ممنون از نظر لطفت.
تو کدوم یک از دوستام هستی؟
سلام

خاطره عاشورای 88 تهران که در ذهنم تداعی می شود،دلم می خواهد سرم را بکوبم به دیوار!!!

اگه بهم بگن بدترین خاطره عمرت چیه میگن این که یه عده دختر و پسر دست میزدن و جلوی روم میگفتن یا حسین.............

و منم فقط موظف بودم نگاهشون کنم!
همین!!!!!!!

اون شب تو باشگاه اینقدر مشت به کیسه بوکس زدم که تموم دستام پر خون شد!
فکرکردم اگه بازای هر نفر یکی هم زده باشم بازم کم زدم!!!

چی دارم میگم؟!
عجب خاطراتی رو زنده کردید...

اشکهای ره بر هنوز جلو چشامه
هنوز....

خدا خیرتون بده

یاعلی



سلام
و
...

نجوا کن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی