می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

دنیــاى فاسـدِ غـــرب خـواســت بـروزِ زن را، شخصیتِ زن را در روش‌هاى غلط و انحرافى که همراه با تحقیرِ جنسِ زن است، به زور به ذهنِ دنیا فرو کند. زن براى این‌که شخصیتِ خودش را نشان بدهد، بایستى براى مردان چشم‏‌نواز باشد. این شد شخصیت براى یک زن؟! بایستى حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه‏ گرى کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیمِ زن است یا تحقیرِ زن؟ این غربِ مستِ دیوانه‌ی‏ از همه جا بی‌خبر، تحتِ تأثیر دست‌هاى صهیونیستى، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد؛ یک عده هم باور کردند. عظمتِ زن به این نیست که بتواند چشمِ مردها را، هوسِ هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخارى براى یک زن نیست؛ این تجلیلِ زن نیست؛ این تحقیرِ زن است. عظمتِ زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفافِ زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده‌است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزتِ مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساسِ تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جاى خود به کار ببرد، آن تیزى و برندگى ایمان را هم در جاى خود به‌کارببرد. این ترکیبِ ظریف فقط مال زن‌هاست؛ این آمیزه‌ی‏ ظریفِ لطافت و برندگى، مخصوص زن‌هاست؛ این امتیازى است که خداى متعال به زن داده‌است.

ولی امرم،امام خامنه‌ای (حفظه الله)
-----------------------------------------------
این وبلاگ کهفِ دلتنگی های من است.
این‌جا حرف‌هایی را می‌نگارم که مرا به تعالی برساند و امید که سایرین را نیز! هرمِ این نگاره‌ها شاید قندیل‌های جهل و غفلت را ذوب بتواندکرد...
"می‌خواهم زن باشم"
آن‌گونه که "زهرا" بود...
و این آرمانِ من است!

آن‌چه گذشتــــــــ
لطفـــــ دارد خواندنشان

مصادره به مطلوب تاریخ!

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

پاییز 1387،خوابگاه...

من بودم و "ز" و "ا" و"س" و از میان ما تنها "س" اهل تسنن بود.

گعده دوستانه ای داشتیم و از هر دری سخن می راندیم،تا اینکه "ز" با پرسشی در خصوص چرایی عدم پذیرش وصایت علی (ع) بعد از غدیر،"س" را مخاطب قرار داد.

پاسخ "س" شرحی بود در رابطه با تعبیر "دوست" از واژه "مولا" در کلام غدیری رسول الله (ص).

واکنش بعدی با من بود که حالا چه استنادی هست بر این و مگر می شود در بدایت امر آیه ابلاغ نازل گردد و لازم باشد همه حضور یابند و خطبه ای غرا ایراد گردد و پیامبر سزاوارتر از مردم بر خودشان را سوال کند و بعد بگوید "مولا"،حال آنکه مقصود "دوست" باشد؟!!!

"س" فقط گفت: "من در این خصوص تحقیق و مطالعه ای نداشته ام!"

چه گریز از پاسخ هوشمندانه ای!

"ز" سوالی پرسید: "عمر که خلیفه شماست،..."

"س" میان کلامش پرید که: "حضرت عمر"!!!

چشمان گرد شده سه دیگرمان بر روی "س" و البته خودمان خشکید!

واعجبا!!!

سخن از غصب ناحق خلافت علی (ع) است به سرکردگی همین عمر،آن وقت "حضرت" را پیشوند نامش بکنیم که چه بشود؟!

شیعه در مملکت شیعی،"حضرت" گفتن تو را که احترام می کند،کافی نیست؟!

این چه انتظار بیجایی است دیگر؟!

"ز" اندکی مکث کرد و با لبخندی تصنعی بر لب و لحنی که اکراه –و البته اجبار- آشکارا از آن پیدا بود،گفت: "آقای عمر..." و ادامه سوالش را پرسید.

البته که هیچ کدام از ما 4 نفر قصد جدل نداشتیم.

اما "س" حرفی زد که –حتی از این بیشتر- تا عمق جگرمان را سوزانید!

"من شنیده ام اویی که عمر به صورتش سیلی زده،فاطمه نامی بوده که نه دختر پیامبر،بل خواهر شخص خودش بوده است!!!"

همه خون بدنم از خشم به چهره دوید!

از دفاعم در برابر این توجیه سخیف همین قدر یادم هست که "فرض آنچه می گویی حقیقت باشد!چه لزومی داشته که سیلی عمر بر گونه خواهرش ثبت تاریخ گردد،آن هم به اسم ناموس خدا (س)؟!مگر شیعه عقده مظلوم نمایی بزرگانش را دارد؟! "

هر چه نگاه در زوایای حافظه می گردانم،خاطرم یاری نمی کند دقیقاً چه شد که "س" سریعاً سر و ته بحث را هم آورد و ترک اتاق گفت!!!

تمامت هستی ام به فدای مظلومیتت مادر!

کاش عمر فقط سیلی زده بود و کاش فقط یک سیلی زده بود تا این مصادره به مطلوب تاریخ تا این حد به دلم چنگ نمی انداخت!

مرا این سوال نپرسیده سخت می آزارد:

"چگونه است که عمر بر گونه خواهرش سیلی می نشاند و نه صورت –که سرتاسر بدن تو- دفتر مصیبتی می شود نیلی رنگ؟!!!"

یک نفر کلام پدرت را هذیان می نامد،

یک نفر خلافت همسرت را به ناحق غصب می کند،

یک نفر چهارچوب حریم خانه ات را به آتش می سوزاند،

یک نفر چنان لگدی به در می زند که فریاد تو از میان در و دیوار به آسمان بلند می شود،

یک نفر غنچه نشکفته ات را پرپر می کند،

یک نفر ریسمان در گردن خورشید ولایت می افکند،

یک نفر به زبان تازیانه تو را چنان از دفاع بازمی دارد که از حال می روی،

یک نفر بر استشهاد بازگرداندن فدک –میراث محمدی تو- آب دهان می اندازد و گره غصب را کورتر می کند.

یک نفر...

و این یک نفر اگر عمر نیست،کیست پس؟!

اما مادر...

ما را بس که شوق شهادت مردانمان،انتقام سیلی تو بوده است!


پ.ن1: بازنویسی این خاطره تلخ دقیقاً 5 ربیع الاول 1433 انجام شد،تنها چند روز پس از سقیفه!همان روزها که حال مادر اصلا خوب نبود!نوشتم به یاد همان سیلی،برای روزهایی چنین که ثلث دوم کافور بهشتی به کار مادرم می آید!

پ.ن2: سوم ابتدایی بودم که یک بار از معلم قرآنم پرسیدم: "حضرت فاطمه (س) را چه کسی به شهادت رسانید؟" ابتدائاً کلی تشویقم کرد بابت ایجاد این علامت سوال در ذهنم (البته هنوز هم نمی دانم چرا پرسیدن این سوال آنقدر عجیب می نمود!) و بعد پاسخم داد: "کفار"! پاسخی این گونه چرا،سوال من نیز هست!

پ.ن3: گاهی به جنون که می رسم،به روزی می اندیشم که خواهم مرد و می شمارم چند تنی را که بس اندک اند و فقدانم برایشان تلخ خواهد بود.از دیگر سو در حساب می آورم تعداد آنانی را که برایم اشک تمساح خواهند ریخت. بسیارند...خیلی بسیار!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۰۵

نجواها  (۶۲)

۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۵۰ دردچکه های یک قلم
لعن الله قاتلیک یا فاطمه...


اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له ذلک
الله
سلام دوستم
به این رفیقت "س" کافی بوده بگی: برو چند تا منبع رو مطالعه کن
غصب، غصب است دیگر
غاصب این چیزها سرش نمی شود

بسیار بر مرگت می گریند؟! خیلی بسیار ؟!‌ دلت خوشه خواهر ! ولی جدا اگه بمیری دلم برات تنگ میشه. منم این روزها اگه وقت فکرکردن پیدا کنم دارم به دو چیز فکر می کنم: چادر و مرگ .



سلام رفیق
ساکت است و آرام.اصلا هم سنی متعصب نیست!نمی دانم آن روز چه شد!
سنی متعصبش را در سالن داشتیم(البته دوست هم هستیم) حیف نشد با هم بحث کنیم!فقط یک بار یحث خیلی جزئی پیش امد که با یک جواب قاطع من ساکت شد!
اشک تمساح دیگر!می ریزند...می دانم که می ریزند.بعضی ها راحت اشک هایشان سرازیر می شود!
دلت تنگ می شود؟گلی به جمالت رفیق!همین که دروغ نمی گویی و دو رو نیستی،مرا کافی است! درمانده اشک پشت سر که نیستم خدا را شکر!
چادر و مرگ...هر دو خوب است.
یکی میراث مادر است و آن یکی هم پایان کبوتر(پرستو!) نیست!
آقا جون آجرک الله ؛
فدای شال سیاهت . . .



شال سیاهش...
چشم اشکبارش...
دل داغدارش...
امشب شام غریبان فاطمه است.
و چه صبری نیاز است برای حجت خدا...
آقا جون آجرک الله ؛
فدای شال سیاهت . . .



حقا به تاکید هم نیاز دارد!
سلام رفیق برای گذشته هاست

در خدمتم



سلام
درخدمتی؟
خب پس چرا اقدامی نمی کنی؟
بگو از کجا گیرش بیارم دیگه!
زیبا بود با غمی پنهان...



درد است این غم!
ممنونم.
ما بی خیال هتک حرمت مادر نمی شویم ..
.
.
می پرسیدی پس چرا مزار آن خواهر مخفی است ؟!



او که در مخفی بودن مزار حرفی نداشت!
حرف ما حرف در و دیوار که نبود!
خوبی نرگس؟
اصلا پست را خوانده ای؟!!!
سلام
با وبلاگتون امروز آشنا شدم خوشحالم از این اشنایی

شهادت مادرمون زهرا تسلیت

منم اول راهنمایی بودم شهری سنی نشین زندگی میکردیم روز اول مدرسه بغل دستی ام سنی بود ازش باتعجب پرسیدم شما چطور عمر رو دوست داری وقتی حضرت فاطمه رو اذیت کرده و به شهادتش رسونده گفت عمر اون موقع مسلمان نبود!!!!!
گفتم چی میگی عمر که سال های اول مسلمان شده بود
گفت پس بعدش توبه کرده بود!!!!!!!!!!!
و من ماندم این چه توبه ای است که بازهم حق غصب شده را بازپس نمیدهد
فهمیدم علمای سنی مردمشان را بی اطلاع نگه میدارن یا اطلاعات درست بهشان نمیدهن چون خودشان هم میدادن که هیچ ندارن


سلام
ممنونم.منم از آشنایی با شما خوشحالم.
بر شما هم تسلیت.
مسلمان نبود؟!!! عجب توجیه جالبی!
همین طوره...در خوابگاه بعضی سنی ها هم بودن که گاهی حرفهایی می زدن که واقعا بی منطق بود ولی متاسفانه باید گفت ما شیعه ها هم خیلی وقتها برای عقایدمون برهان درست رو نمی دونیم تا بتونیم قاطع بحث کنیم.همین باعث میشه راحت بهشون قدرت بدیم.
همه ما برای دینمون کم می ذاریم و مطالعه ای براش نداریم.
یک نفر حسنش را...
یک نفر حسینش را...
.
.
.
یک نفر زینبش را...


کاش ما هم امانت هایمان را...
امانت روز الست...
دل...
دلبرم یوسف زهراست خدا می داند
یادش آرامش دلهاست خدا می داند
علت غیبت او هست گناه من و تو
خجل او از گنه ماست خدا می داند
سلام بزرگوار
در وبلاگ نگاه منتظر، منتظر نگاه و حضور
پر مهر شما هستیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج


سلام علیکم
خدمت می رسم.
آمین
۰۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۵۷ هفتصد و هفتاد و هفتمین منتظر
سلام دوست عزیز/بروزم(بعد از شهدا چه کردیم؟!)/خوش حال میشم سر بزنید و نظرات ارزنده تون رو بیان کنید./منتظر حضورتون هستم/


راه باز است معبر ها همه پاک شده اند ،
لا به لای سیم خاردارها پلاکها چشمک میزنند و
شهدا هنوز ایستاده اند و
با سر انگشت وفا نقطه ی رهایی را نشان میدهند .
خط هنوز شکسته نشده است ،
کوله پشتی بسیجی ها لب خاکریز نشسته است .
فرمانده فریاد میزند : سنگر را بکن ای برادر ، امروز هم روز جنگ است!
امروز اما قلم ها سر نیزه های تفنگ است!
امروز میدان معنا خود عرصه ی کارزار است!
هر واژه ای یک گلوله ، هر جمله ای یک تفنگ است،
قلم هایی به عدد اراده ها ...
باید دست به کار شد اینجا مجنون است، جزیره ی عاشقان ،
صدای فرمانده از لابه لای نیزارها تا اعماق تاریخ میرسد:
«اگر ماندید، بنویسید ، حقانیت و مظلومیت این بچه ها را »

برای شادی روح شهدا،مخصوصا شهدای گمنام صلوات...


سلام بانو
خدمت می رسم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
من هم در شمار تمساحان خواهم بود؟؟؟؟؟؟؟
اصلا ب نظرت جه لزومی داره اشکی اینگونه برای زمانی ک خدای ناکرده نباشی؟؟؟؟!!!!!!


فکر می کردم باهوش تر از این حرفا باشی!
من درمونده اشکهایی نیستم که برام ریخته بشه یا نشه!
اشک یه جور تمثیله!
ابراز محبتهای تهوع آوری که زمان زنده موندن به همدیگه می کنیم اما هیچ رنگی از حقیقت نداره!
من اونایی رو می شمارم که واقعا دوستم دارن یا فقط در ظاهر وانمود می کنن که دوستم دارن!
همین!
سلام و عرض تسلیت
من تا حالا تجربه بحث با اهل تسنن رو نداشتم.اما چیزی که برام واضحه، اینه که همون اندک عقایدی هم که به خوردشون داده میشه، مملو از مغالطات ریز و درشته.
مشکل این جماعت فقط جهل نسبت به حقیقته، همین.بنابراین اگر به دستور "وجادلهم بالتی هی احسن" عمل کنیم و موجب برانگیخته شدن احساسات نشیم، میشه در بحثها براحتی پیش رفت.

موفق باشید


سلام علیکم
بر شما هم تسلیت.
دقیقا همین طور است.برای بعضی عقایدشان هیچ دلیلی غیر از نقل ندارند!همان هم بدون اطمینان به صحه بودن راوی!
بله...خیلی مهم است که هر دو طرف بدون تعصب وارد بحث شوند تا بتوان به نتیجه مثبت رسید.
فکر می کنم بحث ما که در پست ذکر شد،بدون تعصب بوده باشد اما به یقین می توانم بگویم "س" بعد از آن بحث دنبال حقیقت نرفت!!! البته این دوست ما در حالت عادی هم بی بخار است!!!
سلام.
چرافکرمیکنیدشما(مسلمانها بخسوص شیعیان)حقید!! وهمه بایدمثل شمافکرکنند؟
حتی مطهری هم که اهل علمه این خطا رو کرده!(کتاب عدل اللهی)


سلام علیکم
چرا فکر می کنیم؟!
ساده است...چون مطمئنیم!
مطهری،یعنی شهید مطهری دیگر.بله؟!
غلط املایی "بخسوص" شما عمدی است؟! چرا؟! واقعا چرا؟!
بوی شیطنت می آید...اسمتان هم چقدر زیباست!!!
۰۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۵۰ امین قاسمی فر
سلام. تسلیت.



سلام
بر شما نیز هم...
۰۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۴۴ تو را من چشم در راهم...
سلام
تو مسجد النبی یک بانوی ترک همجوارم بود. اندکی ترکی میدانستم با هم حرف زدیم. او از من پرسید علوی هستی؟؟ جا خوردم . برای اطمینان پرسیدم علوی یعنی چه؟ از حسین گفت و مرثیه ای خواند... در رثای حسین. گویا در مراسم هایی شرکت داشته. گفتم بله ما رسول و فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داریم.گفت ما هم همین طور.
پرسید شما حضرت عمر و ابوبکر را دوست دارید؟ از پاسخ ترسیدم. ابا کردم . از کینه ی بیهوده از دو دستگی...از اختلاف ترسیدم. با خنده و با حرکت ابرو گفتم نه.ما فقط خاندان رسول را دوست داریم. دوباره گفت دوست ندارید؟ باز گفتم نه. علتش را در غدیر گفتم... حقی که ابوبکر و عمر ضایعش کردند. از در سوخته نگفتم... نخواستم زخمهای کهنه باز دهان باز کنند.
خلاصه گفتم ما معتقدیم ولایت از آن علی بود نه ابوبکر. در پاسخ به گمانم چیزی شبیه به این گفت(خیلی متوجه منظورش نشدم) که پیامبر داماد ابوبکر بود و علی داماد پیامبر و چون او بزرگتر بوده حقه اوست جانشینی.
من این برداشت را کردم ...نمیدانم چقدر دقیق بود.
خلاصه مهربانانه توصیه کرد که هرکس حضرت عمر و ابوبکر را دوست نداشته باشه بهشت نمیره. ما اونها را دوست داریم و جونمون را هم میدیم. شما هم دوست داشته باشید تا برید بهشت.
بسیار گرم و صمیمی حرف زدیم. با خود گفتم امان از عالم و دانشمندی که این چنین تحریف کرده واقعیت را.
تقصیر از بانوی ترکیه ای نیست... از عالمان ماست و عالمان آنها...

خلاصه... به مکه اگر رفتی.....حجم عظیم مسلمانان را که دیدی از خود می پرسی که خدایا!!! اینان را به دوزخت خواهی برد؟به جرم نشناختن علی و حقش؟
پیرمردی که گویی از بستر مرگ برخاسته از شدت لاغری...و ساده در مقابلت ایستاده و نماز می خواند...نمی دانم. اما این روزها زیاد نباید دنبال شیعه بودن و سنی بودن رفت هرچند که اگر پاسخی در خور ندهی بغضش تا ابد برایت خواهد ماند.
من از آن روز بغضی دارم که چرا در شناساندن حق مولایم کوتاهی کردم...حتی آیه ی غدیر یادم نیامد.... مجهول ماندن علی تقصیر من است... من که بی بصیرت مانده ام!!!


سلام
جداگانه جواب میدم.
در پاسخ به "تو را من چشم در راهم" :
سلام
چه خاطره جالب و البته دردناکی!
پیامبر (ص) فکر همه جا رو کرده بودن.انتخاب اسامه به عنوان فرمانده سپاه در آخرین روزهای عمر مبارکشون،نشون از خطرهای آینده است و این توجیهات غیرعقلانی!منتها کی بود که گوش کنه؟
چرا نباید دنبال شیعه و سنی بودن رفت؟ شیعه بودنمون رو اگر باور کنیم و مقید به دفاع باشیم در برابر سنی گری افراطی،میشه گسترشش داشت.خیلی از ستنی ها هستن که واقعا ائمه اطهار(علیهم السلام) رو دوست دارن،مثل همین بانوی ترک.اما مشکل من اینه که نباید توقع داشته باشن ما هم مثل اونا خلفاشون رو دوست داشته باشیم!مگه ما ازشون انتظار داریم مثل ما ائمه رو قبول داشته باشن!وقتی عقاید متفاوته،دلیلی برای احساسات یکسان وجود نداره!
مشکل در همینه که عقایدشون منطق و برهان عقلی نداره.فقط به آنچه که بهشون رسیده،توجه می کنن و البته به همونها هم اعتقاد عمیقی دارن.در حالیکه ما شیعه ها اینجوری نیستیم!ما هم اگر به آنچه بهمون رسیده و سرمایه مون محسوب میشه،مقید باشیم،اینطوری نمیشه.نتیجه اش هم همینه که نمی تونیم از این عقاید دفاع کنیم و بعد عذاب وجدان می گیریم.
یه کلیپ از آقای قرائتی دیدم درمورد سخنرانیشون در پاکستان و بحث آخرشون که گفتن چرا ما فقه خودمون رو از اهل بیت می گیریم.خیلی عالی بود.اگه پیداش کردی،حتما نگاش کن.
بغض نداشته باش.بیشتر مطالعه کن تا اگر موقعیت دیگه ای برات پیش اومد،اونجوری که می خوای و می تونی،دفاع کنی تا بعدها عذاب وجدان نداشته باشی.
بغضت نشونه بصیرته...خودت رو اینجوری سرزنش نکن.
ممنون از وقتی که برام گذاشتی.
اهل جدل به بهشت نمی روند.
بحث منطقی بهتون نمی سازه.!!متاسفم.!!!
خاستم کمی از حقایق بگویم ولی...!
اصلا می دونی هویت من چیه که میگی نامتان زیباست.
خلاصه توی همون 1450پیش بمونید که طالب حق نیستید.
اه.


جیب بر ها بودند که!
کدام منطق؟
شما منطق گفتید که من بگویم؟
شما متاسف باشید،ما هم بی خیال!
شما فکر می کنید من کشته و مرده بحث هستم؟
اگر می خواهید بحث کنید،بسم الله. اگر هم نمی خواهید،مطمئن باشید من منتظر نمی مانم.
منظور بنده از اسم،همان "..." بود!
چشم...امر دیگری؟
امام خامنه ای (دام عزه) : من رزق سال کشور را از فاطمیه می گیرم


ممنونم.
خیلی زیباست.
از حالشان در مراسم عزا کاملا هویداست.
۰۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۲۵ تو را من چشم در راهم...
سلام سیما خانم ()
به نظر من بزرگترین دشمن مسلمانان الان اختلافشون هست و نه سنی ها.
البته سنی های افراطی به گفته شما و وهابی ها حتی از تفرقه هم خطرناک ترند...چون خود عامل تفرقه اند.
منظور من این بود کی مستحق تر به گرفتن حق امیر بود جز خود ایشان و علت این همه تحمل استخوانی در گلو چه بود؟
اسلام و البته حفط درخت نوپا.
اما الان.....درخت جون گرفته شاخه داده و ریشه دوانده و بزرگ شده. حالا دشمنانش بیشترند... با تبر به جون درخت افتادن و دارن تیشه به ریشه اش می زنند با افراطی گری ها ...خرافات...بدعت ها....آیین نوظهور وهابیت و بسطش وخیلی چیزها.
قبل از اینکه داعیه شیعه بودن سر بدیم باید بریم سراغ بدعتها. حالا اگر مصلحت اقتضا می کنه به عمر بگیم حضرت... نباید اینقدر سخت جبهه بگیریم.
اون دختر در انبوه این همه شیعه نمی تونه راحت عقایدش را بگه... و تا نگه شما نمی تونی براش دلیلی بیاری.البته دلیل هم باید از کتاب خودشون بیاری. مناظره امام رضا و دانشمندان سایر ادیان را یادت هست؟ از کتاب خودشون براشون حجت آورد. وگرنه تو از کتابهای خودت دلیل بیار وقتی اون اصل نویسنده را قبول نداره کتابش را که اصلا...
راستی شنیدی داستان کسی را که کتاب نوشت در رد غدیر و اصل کتاب را به کسی نمی داد. دانشمند شیعه مدتها رفت شاگردی اون را کرد تا اعتمادش را جذب کنه و کتابی را کلی صدا کرده بود از استادش بگیره فقط برای یک شب!!!
بقیه اش را خودت برو بخون... تو داستانهای مربوط به ولی عصر عج الله است.


شیعه باشیم اما نه افراطی...... مومن باید عاقل باشه و اهل سیاست تا حتی از کمترین ها برای اثبات حقانیتش استفاده کنه...و فرصت سازی کنه نه فرصت سوزی


................................. این نظر من بود البته که هر دوی ما عاقلیم و استدلالهای خودمون را داریم پس اصراری بر قبول یا رد نظرات هم نداریم.
کاش همه چیز اونطور که پیامبر می خواست پیش می رفت... اسامه ی جوان فرمانده میشد / عمر و ابوبکر با سپاه می رفتند/ابوبکر پیش نماز دوران بیماری رسول نمی شد/ عایشه با همدستی پدر وصیت های رسول را هذیان نمی گفت/ دری شکسته نمی شد/فدکی غصب نمی شد/و.....


سلام
جداگانه جواب میدم.
۰۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۲۶ تو را من چشم در راهم...
....راستی لینک اون مداحی را داشتی برام بگذار.....سپاس بسیار.........
این روزها بدجوری دنبال یادگرفتنم اما نمی دانم از کجا شروع کنم... دنبال بصیرتم!!!

التماس دعا


کدوم مداحی؟
"یا من بدا..." آقای میثم مطیعی؟
چشم...میفرستم.
فرصت بدید پیداش کنم.
از هر جا که راحت تره اما مطمئن باشید که درست باشه.
موفق باشید.
در پاسخ "تو را من چشم در راهم" :
سلام بانو
با حرف شما موافقم که نباید افراطی بود.بلکه دقیقا باید درست بحث کرد تا اختلافات رو بیشتر نکرد.
این درسته که حضرت امیر بخاطر حفظ اسلام مامور به سکوت بودن اما خودتونم معتقدید که درخت اسلام اون موقع نهال بوده.اما الان که تنومند شده،دیگه نمیشه دقیقا همون استدلال رو آورد.سنی گری افراطی این روزها هست و البته بعضی جاها پررنگ هم هست،اما اون موقع نبود.
اون دوست من کلا آرومه و سرش تو کار خودشه.اما دقیقا از بین دوستان من سنی های افراطی داشتم که سر کوچکترین چیزی متعصبانه برخورد میکردن و اصلا هم از گفتن حرفشون در بین جمع زیاد شیعه ها ابا نداشتن.این موضوع بیشتر برمیگرده به شخصیت خود آدما.بین ما شیعه ها همینطوره.بعضیهامون افراطی هستیم و اصلا تحمل نظر مخالف رو نداریم.بعضیهامون منطقی با طرفمون بحث میکنیم.حالا یا به اقناع میرسه یا نمیرسه.
عایشه به وصیت پیامبر نگفته هذیان! خود خود خود عمر بود!!!
باز هم ممنون از نظرات خیلی خیلی مفیدتون.
سلام دوست عزیز. ناموس خدا
به نظر من هنوز متکامل نشده ایم. گاهی نمی خواهیم .گاهی لجبازییم .گاهی موانعی می آید و نمی گذارد.گاهی متعصبیم.روی سخنم با اهل تسنن است. حالا توی عصر ارتباطات توی دوره باسوادی و وجود منابع و کتابهای متعدد برای بالا رفتن سطح معرفت و کمال هنوز وقتی با این موارد روبرو میشیم به یه نتیجه میرسیم اینکه دشمن دوست داره ما همچون پیشینیانمون عقب نگهداشته بشیم توی اختلافاتمون همچنان غوطه ور باشیم که دیگه فکرمون از مسایل اجتماعی یا بهتر بگم بیماریهای اجتماعی غافل بمونه . دشمن حساب شده توطئه میکنه .یک لحظه هم بیکار نیست

به دوستان اهل سنت میگم بیاین اطلاعات دقیقتری پیدا کنید مطالعه کنید و پی حرف و خط وهابیت نباشید.حقیقت دست یافتنی است باید به دنبالش بود بدون تعصب مطالعه کنید. و به اهل تشیع هم از قول آقای مصباح یزدی که چند روز پیش توی شبکه قرآن بحث مفصلی در مورد وحدت شیعه و سنی داشتند و از قول علما خصوصا امام خمینی عزیز که هفته وحدت رو سر منشا حل اختلافات قرار دادند
میگم بیاین با اتحاد جلوی توطئه های دشمنان اسلام بایستیم .بیاین درونمون رو تزکیه کنیم .بیاین بنده های خوبی برای خدای عزیز باشیم...
به امید ظهور نور و برچیده شدن ظلمت


سلام دوست خوبم
موافقم که دشمن قصد داره ما درگیر اختلافات داخلی باشیم تا از حضور آشکار و موفق در عرصه جهانی عقب بمونیم.
بعضی از سنی ها متعصب هستن اما پیرو وهابیت نیستن.وهابیت یک شاخه کوچیک اما متاسفانه پرقدرت از تسنن هست.من تو خوابگاه دوستهای خوبی از بین سنی ها،حتی متعصب هاشون،داشتم.منتها همیشه سعی کردیم عقایدمون در این دوستی دخیل نشه.
وحدت شیعه و سنی در برابر دشمن معنی داره.این وحدت اصلا به این معنا نیست که ما حقایق گذشته رو بیان نکنیم.بعضی از شیعه ها و همینطور بعضی از سنی ها معنای وحدت رو درست نفهمیدن.فی المثل اینکه عمر با محمد و آل محمد چکار کرده،جزء اختلافات نیست.مثل همین جریان ما که توجیهات بی منطق آوردن که حتی خودشم خیلی مقید نبود.چون اینجوری گفت:من شنیدم که..."
با فهمیدن این موضوعات میشه قدمهای خوبی در جهت تصحیح رابطه بینابین برداشت.
چقدر آموزنده بود


انشاالله در عمل نیز تاثیر داشته باشد.
برای همه ما...
تو سوخته ای تا که نسوزد حیدر / ای جان به فدای صورت سوخته ات


بوی دود و در...
بوی خاک و چادر...
سلام
نکته سنجی همه تون قابل تقدیره
ولی اجازه بدین عرض کنم من کاری با حضرت گفتن و نگفتن ندارم ولی فکر میکنم رعایت احترام نسبت به مقدسات هم کاملا لازم و واجبه
همونطور که قران میفرماید به خدایان انها توهین نکنید تا به الله تبارک و تعالی توهین نکنند


با مطلبی تحت عنوان موانع و مشکلات تعریف دین به روز هستیم و منتظر نقد و نظر شما

موفق و سربلند باشید


سلام
ممنونم.
ما هیچ گونه بی احترامی نکردیم ولی توقع حضرت گفتن به کسی که برای ظلم هایش به محمد و آل محمد لعنش می کنیم،چگونه توجیه پذیر است؟!
مشکل ما فقط همین بود که او به عقاید ما احترام نگذاشت.ما هم به مولای خودمان حضرت بگوییم،هم به کسی که حکومتش را غصب کرده و همسرش را کشته؟!!!
دوست ما باید این احترام را به ما می گذاشت تا ما مرز و حریمی مشخص بین خودمان داشته باشیم.
خدای ما مشترک است و ما (سه نفر شیعه جمع) نیز ابدا از حدود تجاوز نکردیم.
البته حرف اصلی بنده در این پست،آن قسمتی بود که به فامطیه ارتباط دارد.
خدمت می رسم.
من جای تو بودم یکی از این کتابچه های کوچیک خطبه غدیر رو بهش هدیه می دادم تا شاید برای یکبار در تمام عمرش اون رو بخونه و متوجه اشتباهش بشه، یک کم کار فرهنگی خب!!!


پس کاش جای من می بودی!
البته کسی که عقایدش رو محکم چسبیده،به این راحتی به راه نمیاد!
سلام مادر
دوباره دلم برای صدایت تپید
اندر عجبم که تا این سن هیچ در مورد مادر نمیدانم و این سخت مرا می رنجاند.
اینکه تو در این سن فلسفه زندگی خود -می خواهم زن باشم-را پیدا کردی بسیار تحسین برانگیز است و تحسین بر انگیزتر اینکه در قالب یک جمله بیان کردی
...و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
این بازبینی و تورق تاریخ چه لذتی برایت دارد که هر بار یادش میکنی؟کمترینش رنجیست که در تنهایی ها مونس تو خواهد شد بی خیالی صفت بدیست که در این مواقع به کار می اید.تکرار و یاداوری خیلی چیزها یعنی ارزش نهادن به انها در صورتی که همه چیز ارزش یاداوری "حتی" ندارد.با فراموشی و بی ارزش تلقی نمودن ان سیلی محکمی بر صورت هر چه زیباست-نه فقط ملکه شان-میزنی.


سلام بی خیال مادر
تپیدن دلت برای صدام چاره دیگه ای داره نه کامنت!
...0915 (نیشخند)
بیان هدف که هنر نیست!تلاش برای رسیدن بهش وحداقل گام برداشتن در همون راستاست که مهمه.مطمئن باش تو هم بی هدف نیستی.فقط شاید در عنوانش موندی.
یادآوری جریان ملکه هدفی داشت که امیدوارم بهش برسم.
مواظب باش چیزی نگی که جواب بشنوی "نفست از جای گرم بلند میشه"!!!
کامنتای "تو را من چشم در راهم" رو بخون تا ببینی با درد چکار میشه کرد!
سلام گل بانو

روز شهادت مادر ی پیام واسم اومد که خیلی تکون دهنده بود:

ایستادم به نوک پنجه ی پا ,اما حیف ...دستش ازروی سرم رد شد وبر مادر خورد......


سلام سوگلی خدا
یه دوست خیلی عزیز همین پیامی رو که نوشتی،برای منم فرستاد و منم خیلی ازش خوشم اومد.
همه شنیدند اما...
او که دید،
حسن بود.

راستی...
نظرتو درمورد اون قرآن نگفتی؟
آشنا نیست برات؟!
۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۱۱ هفتصد و هفتاد و هفتمین منتظر
سلام.خاطره تون رو خوندم...
لعن الله قاتلیک یا فاطمه

خودم هم تجربه ی بحث با مسیحی و سنی رو داشتم!

ولی خب دکتر شریعتی میگه:
"وحدت شیعه و سنی آری،وحدت تشیع و تسنن نه..."

راستی میدونین جواب این معما چیه؟
از برف سفید تر

از شب سیاه تر

5 حرف دارد

حرف اولش م است

خوردنش حرام

نوشیدنش حلال

در قرآن ذکر شده مرد در روز 3 بار

و زن در طول عمر یک بار استفاده میکند!


سلام
ممنون.
آمین...
حرف دکتر واقعا قشنگه ها و البته گویای خیلی از بغض ها...
الان که به ذهنم نمیرسه اما روش فکر میکنم.
حالا چرا می پرسید؟
سلام

نا آگاهی شون، کم کاری ماست

گاهی توی نمازخونه دانشگاه می بینم یه دختر چادری داره دست به سینه نماز می خونه؛

دلم میسوزه براش،

و برای خودم که یه روزی ازم سوال خواهد شد که چرا دیدی و ...؟


سلام
آره...دقیقا موافقم.
اذان اهل سنت چقدر بد با دلم بازی میکنه و به درد میاردش.
دفاع نکردن های ما جای توجیه نداره.گاهی پیش میاد که خودمون رو محکوم به سکوت می کنیم اما بعدش عذاب وجدان می گیریم.
ارام...
کمی ارام تر...


این دل است که داری می فشاری اش...


انار است که می فشارمش...
انار ترک خورده دلت...
خونابه اش را می خواهی چکار؟
مال من...
این کسی که تو وصفش رو کردی اصلا به نظر نمی اومد عقایدش محکم باشه!
از فرار کردنش از اتاق و جواب های بسیار بسیار قانع کننده اش کاملا مشخص بود!!!


به عقایدش پایبنده اما عمیق نیست در مفاهیم.
همونی رو که بهش یاد دادن،قبول کرده و البته بهش مقیده.
الان دو ساله که همسر یک مولوی اهل سنت هم شده(چشمک)
سلام
خوبید ما رو نمی بینید دیگه؟
به نظرتون بحث از سنی و شیعه بودن کسی یا حق یا بر حق بودن طرف مقابل لزومی دارد؟


سلام بزرگوار
ابدا خیر!
اتفاقا گاهی به این می اندیشیدم که آیا موضوعی ناراحتتان کرده است که تشریف ندارید یا حضورتان هست و کامنتهایتان خیر!
بسیار مشتاق بودم به نظرات مفید و سازنده تان.
بهر حال مجددا خوش آمدید.
چرا لزومی ندارد وقتی این همه تبلیغات منفی علیه ایران و تشیع صورت می گیرد؟
چرا نباید ما هم اشاعه فرهنگ داشته باشیم،شاید که بتواند با گوشه ای از این هجمه های مدام مقابله کند؟
بانویی کانادایی که مسلمان شده بود،می گفت:"خواهرزاده ها و برادرزاده های من در کانادا فکر می کنند ایرانیان هنوز با قاطر طی طریق می کنند و ..."!
حالا شما حدیث مفصل بخوانید از این مجمل!
۱۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۱۴ 1دوست دختر قدیمی
سلام
نمیشه به زبون ادما حرف بزنی این ادبیات منظور خاصی داره ؟؟!


سلام
اینی که من می نویسم،زبان کدام حیوان است که خودم نمی دانم؟!!!
زبان ادم نیست؟!
چه منظوری می تواند داشته باشد؟
اشکالش کجاست؟
توضیح لطفا...
سلام.
بروزم...
کلیک رنجه بفرمایید...
راستی جواب معما:محراب
توضیحش در قسمت نظرات پست قبل


آرامش در قلبی ست که در تصرف خداست،
لحظایت آرام ،دلت خوش...


سلام
خدمت می رسم.
چه جالب!
به بقیه هم گفتم اما کسی به ذهنش نرسید.
ممنونم رفیق
سلام

برات میل کردم خیلی وقته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


سلام
من از آبانه که میلم رو چک نکردم(نیشخند)
خیلی خیلی ممنون بانو
امام کاظم (ع) :
جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود.


اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم

بغض گلویش را گرفته بود...چرا که یاد سخنان پیامبر افتاد که فرموده بود علی جان سپرت را بفروش و برای فاطمه ام زندگی ای بساز....اما هرگز نفرموده بود که فاطمه سپرت خواهد شد.....

یاعلی


سلام
علی...
تمامت دین زهرا بود.
و از دین خویش دفاع کرد و رفت!
تو چرا هی به من گیر می دی؟! هاااااااان؟!!!!!


چون قابلیتش رو داری(نیشخند)
ولا که شما به ما افتخار نمی دین
دوما نفسم از جای گرم بلند نمیشه.دلیل نمیشه که خیلی چیزا رو تجربه نکردم پ هیچی ندونم و درک نکنم.کدوم یکی ازین نویسنده های متعهدی که سراغ داری دغدغه های شخصی شونو دخیل در کارشون میکنن یا شاید اونا درگیری ندارن؟
از اونجایی که مادر ما بانوی سعه صدر مداریست باید بگم این نشونه ضعفته.درسته که خیلی چیزا به همین کامنت ها مربوط میشد و همین وبلاگ اما دخیل کردن اونا با هدف تو سازگار نیست.نه اینکه مغایرت داشته باشه


کی گفته افتخار نمیدم؟!اصلا تو کجا هستی؟مثل "همه" شلوغ و درگیر شدی!و البته اولین کسی رو که از زندگیت پرت کردی بیرون،من بودم!!!
در این که نفست از جای گرم بلند میشه،شک نکن! اما حرف من معنیش این نیست که چیزی نمی فهمی.
به دردها میشه عادت کرد اما ابدا نمیشه فراموششون کرد!
چطور میشه بی خیال بود وقتی تمام منتهای دل آدم به درد اومده و حتی خاطره گریه هاش اذیتش میکنه؟چطور میشه بی خیال بود وقتی یادش اون موقع دوستهایی که دوستشون داشت،چه واکنشی داشتن؟چطور میشه بی خیال بود وقتی می فهمم دوستام بعدها کمک یه بنده خدا و خواهرش رو که کارامو پیگیری می کردن،چطوری تعبیر کردن و البته پخش کردن؟
نمیشه مهدیه من...مطمئن باش نمیشه!
سر جریان ملکه کلی به خودم فشار آوردم تا چند هفته ای نباشم!کلی به خودم فشار آوردم تا وقتی وب رو دیدم(بماند چه حالی شدم!) حرفی نزنم و حرفامو تو کامنت براش خالی نکنم!
این همه تلاشی بود که من برای سعه صدری که میگی،داشتم!
ممنون
عالی نوشتید
سلام برمادر مظلومم


خواهش می کنم.
ممنون از نظر لطفت.
تو ک همیشه خدا نیستی بعدشم من هیچکس و از زندگیم پرت نکردم بیرون که تو اولیش باشی خودم از همه چی پرت شدم بسه.یادمه چی کشیدی.اما بازهم حرفم همونه.یک نویسنده متعهد هیچوقت مسائل شخصی شو در گیر کارش نمیکنه و انقدر به کارش ادامه می ده که دیگه فکرکردن به مسائل شخصی از چشمش میفته.این تنها تفاوت یک روشنفکر و مردم عادیه.اگه بشه که بهضمیش


تو کی با من کار داشتی و من نبودم؟؟؟
دیگه تا این حد نامرد نشو دیگه!
عزیز من...مشکل همینه که من نویسنده متعهد نیستم!
اصن دوست داشتم به رخ ملکه بکشم که نمی بخشمش!
حرف تو رو هم می فهمم.
راستی...
هنوز قرار نیست به من اشانتیون بدی؟!!!
هه هه
سلام دوست خوبم ...

زنی شهید می شود،زنی به نام فاطمه
مدینه زهر می شود برای کام فاطمه
دری شکسته می شود،دو دست بسته می شود
یلی سکوت می کند، به احترام فاطمه


سلام
شعر زیباییه.
اما کم کم باید اشک ها را از چشم پاک کنیم و آماده شیم برای اومدن مادر...
سلام رفیق ، آره خوندمش
نخونده پس نظر دادم؟!


سلام
پس چرا نظرت ربطه به پست نداشت؟
دوست من که نگفته بود،مزار مخفی هم مال خواهر عمره!
درمورد بقیه ظلم های عمر هم بحثی نشد.فقط همون سیلی...
۱۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۵۰ هفتصد و هفتاد و هفتمین منتظر
نگاه مادی غرب که تماما بر مبنای لذت پست مادی انسان،آن هم انسان به معنی مرد پایه ریزی شده است،همواره از ارزش های والای معنوی انسان غفلت کرده است.
تمدن غربی که گفتار و رفتار اندیشمندانش نسبت به زن پست و حقیر بوده،امروز مدعی دفاع از حقوق زن است؟!

به مناسبت روز زن،پیرامون جایگاه زن در تمدن غربی بروزم...
خوش حال میشم سر بزنید...


کاملا بجاست.
خدمت می رسم.
سلام
ممنون از مطالب و بلاگ ارزشی تون
در اثبات ظالم بودن آنها همین بس که آنان فاطمه (س)را اذیت کردند که اذیت او اذیت رسول خدا(ص)و اذیت رسول خدا اذیت خداست
الا لعنه الله علی القوم الظالمین


سلام
ممنونم از نظر لطف شما.
انشاالله همیشه جزء ارزشی ها محسوب شویم و ارزشی باشیم.
لعن الله قاتلیک یا فاطمه...
ما را بس که شوق شهادت مردانمان،انتقام سیلی تو بوده است!

خیلی زیبا بود، واقعا...


سپاسگزارم.
اصلش هم زیباست.
همان شوق شهادت...
همان انتقام سیلی...
سلام
تعصب اهل سنت برام عجیبه ولی چیزی که آدم رو دلگیر میکنه وقتیه که تظاهر میکنن به منطقی بودن و اهل مطالعه بودن! مثل همین کسی که اینجا به اسم...کامنتیده.
یه مدت درگیر بحث با یه نفر بودم که تظاهر می کرد اهل سنته نمی دونم راست می گفت یا نه آخه بعضی جاها حرفاش شبیه وهابی ها می شد. اون بحث رو ادامه ندادم چون داشت تبدیل به جدل می شد. واقعا از زیر جواب دادن به خیلی چیزها در می رفت.
ولی ازش یه چیزی یادگرفتم: وقت زیادی صرف می کرد برای اینکه اعتقاداتش رو منتشر میکنه ولی من...
----------------------------------------------------
راستی راجع به نحوه خطاب کردن اون کسانی که غاصبین خلافت بودن:
من شنیده ام رهبرعزیزمون هم اسم رو به تنهایی نمی آرن و از لفظ مودبانه استفاده می کنن مثلا آقای عمر یا جناب عمر...

من توی بحثم با اون آدم این حرف که یادم می اومد راحت تر خودمو قانع می کردم که از این جور لفظ ها استفاده کنم.



سلام ستارگان سهیل!
به نکته خیلی خوبی اشاره کردین.جدا از اینکه میگن مطالعه شون زیاده،واقعا هم زیاده! حالا نه همه شون،اما اگه میانگین رو نسبت به شیعه ها در نظر بگیریم،این اختلاف خیلی زیاد میشه.
شرایط حضرت آقا با بحث چند نفره ما خیلی فرق میکنه.ایشون هر جا حرف بزنن،منتشر میشه.دشمن هم بیکار ننشسته که!اگر ایشون بخوان رویه دیگه ای -غیر از ایین که هست- پیش بگیرن،سریعا سوء استفاده میشه.اون وقت تمام تلاش ها برای وحدت شیعه و سنی هم از بین میره.ایشون اگه بخوان جلوی جمع زیادی از مردم و یا در چشم رسانه ها بگن عمر و فی المثل لعنت الله و... ،دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه تو این مملکت شیعی اما با جمعیت زیاد سنی!
در داستان سیستان هم اشاره های زیادی شده که در شهرهای سنی نشین برای ظهور آقا رسما دعا نکردن.در حالی که همه میدونن یکی از شرایط دعا اینه اول باید برای فرج دعا کرد.آخرهای کتاب هم گفته شده که رهبر به همون اندازه که رهبر شیعه هاست،رهبر سنی ها هم هست.
ضمن اینکه من با آقا و جناب مشکل ندارم.اما "حضرت"همون عنوانی هست که ما برای پیشوایان خودمون میگیم.بعد برای دشمنشون،کسی که بهشون ظلم کرده و حقشون رو غصب کرده هم بگیم "حضرت"؟؟؟
نمیشه...جور در نمیاد!
بهرحال خیلی خلی ممنون از حضور و کامنت مفیدتون
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی ای مادر عزیزم

سلام دوست خوبم
این میلاد بزرگ را به شما و همه مادرای عزیز تبریک می گم


سلام مرضیه خانم گل
روز شما هم مبارک
بانو
شکفتن غنچه زیبای محمد ص
مبارکت...


مادرم...


بر تو هم مبارک عزیزدلم...
اسمت چرا عوض شده؟
جبریل به عرش نقش کوثر زده است
طوبی گل تسبیح به پیکر زده است
از خانه ی کوچک محمد امشب . . .
خورشید زمین و آسمان سر زده است


ممنون
روزت مبارک طلا
۲۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۴۵ هفتصد و هفتاد و هفتمین منتظر
سلام دوست عزیز.
در پست قبل راجع به مرد سالاری و دیدگاه متفکران غربی در رابطه با جایگاه زن بحث کردیم...
امروز در رابطه با عقاید فمنیسم و زن سالاری پستی قرار دارم...
خوش حال میشم سر بزنید و به این سوال جواب بدین:
زن سالاری(عقاید فمنیسم) یا مرد سالاری یا تعادل رفتاری؟!

منتظر حضور سبزتون هستم.


سلام بانو
من که کشته مرده بحث فمینیستی ام!!!
خدمت می رسم.
سلام خواهرم. خدا شما را خیر بدهد. شادم کردید.


سلام
ابتدائا خواهش می کنم،ولی...
این پست دردها دارد.
دقیقا چه چیزی شما را شاد نموده است؟؟؟
۲۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۲۰ خیمه دل سوختگان
با سلام شما لینک شده اید. . .


سلام و سپاس
۰۵ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۱۸ تو را من چشم در راهم...

سلام..........چقدر کامنت!!!! و چه حاضر جوابی در پاسخ به دوستان
یک اسفندی دود کنید...
دوست دارم یک پست هم برای 13 رجب بگدارید...سفارشی سفارشی...حق مظلومیت ادا بشه به قدر کفایت.
هرچند که وقت امتحانات است شاید این هم امتحانی بود !!!


سلام
زیاده؟
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد...روزگار ما اینه!
واقعا وقت ندارم...امروز احتمالا به روز میشم.
اما درمورد مظلومیت امام حضرت پستی دارم که خیلی وقته اماده کردم ولی نمی تونم فعلا بذارمش.چون خیلی فرصت پاسخگویی به کامنتها رو ندارم.
انشاالله بعدا چشم.
سلام
وبلاگ جالبی دارین
اگر مایل به تبادل لینک هستین اعلام کنید
یا علی


سلام
ممنون از نظر لطف شما.
خدمت می رسم و نظرم را به عرض می رسانم.
شما دختریت.چه اصراری هست زن باشی.به نظره من این اسم گذاری و این مطالب باهم هم خونی نداره.میدونم نظرمو نمیزاری.اما یکم رو اسمی که گذاشتی دقت کن.ضایع هست.انگار دنبال کسی هستی


مشکل من نیست که شما و فکر شما زن بودن را در ازدواج می بینید!
در توضیحات کناره وب و نیز در پست 1 سالگی وبم،این زن بودن را معنا کرده ام!همه آنهایی هم که اینجا را می خوانند،مرا و زن بودنم را می فهمند.
ضمن آنکه در این 1 سال و نیم فعالیت من در این وب،شما اولین نفری هستید که در رابطه با اسم وبم این گونه برداشت کرده اید.آنهایی که در مورد اسم وبم نظر داده اند،بسیار هم عنوانش را پسندیده اند.
این تعبیر که شما کرده اید،مربوط است به اسم "می خواهم زن بشوم"!!! نه اسم وب من!
"می خواهم زن باشم" به هیچ وجه ضایع نیست!آنچه ضایع است،دو جمله اول کامنت شماست!!!
امیدوارم شهامت داشته باشی کامنت منو بخونی، هرچند مطمئنم تایید نمیکنی!
شما بیچاره های تاریخ، تو همون 1400 سال پیش موندید، خوب فرض کنیم، حق با علی بوده، عمر ظالم بوده، خوب حالا چیکار میشه کرد؟میتونیم بریم عمر رو مجازات کنیم؟
چن درصد از مشکلات مملکتمون حل میشه؟چه سودی واسه جوونها و قشر دانشگاهی ما داره؟تورم، بیکاری، اعتیاد، فقر، فحشا و... رو از بین میبره؟
مطمئنی که تو زمین دشمن بازی نمیکنی؟
اونایی که آتیش این اختلاف سنی شیعه رو دامن میزنن، نه سنی‌ان و نه شیعه، این کلام خود آغاس، البته اگه آغا رو قبول داری؟



ما از این شهامت ها بسیار داریم جناب!تایید هم می کنیم!
چه عناوین خوب یالصاق کرده اید بر بنده!"بیچاره تاریخ" و "در 1400 سال پیش ماندن" خطاب شدن به خاطر نوشتن از حق مولا و مادر مظلومم عجیب لذتی دارد!
من فرض نمی کنم حق با علی بوده!من مطمئنم و همین مرا کفایت است تا قلمم را به سوی حق پیش برم.
کجای متن من می گوید باید عمر را مجازات کرد؟؟؟من برای حقی که از علی غصب شد و همه ظلمی که بر محمدو آل محمد(علیهم السلام) رفت،زیارت عاشورا می خوانم...بسیار هم می خوانم!عنایت دارید که چه لعن های خوبی دارد؟!
چون در مملکت مشکل فقرو فحشاو ... هست،نباید از علی و حق مغصوبه اش گفت؟؟؟این دیگر چه توجیهی است!دین را اگر خوب بفهمیم،مشکلات هم به تدریج حل خواهد شد.
بازی در زمین دشمن؟؟؟
آقای محترم!
نقل تاریخ ربطی به بر هم زدن وحدت شیعه و سنی ندارد!پست "صفر هم دارد عزم سفر می کند" مرا بخوانید.من به وحدت معتقدم اما با کتمان حقایق تاریخ خیر!ابدا خیر!
اولا که "آقا"!
ثانیا همان آقا می گویند وحدت در مسائل اصلی مورد اشتراک!
و این مورد بحث من نیست!
من از ظلم های عمر گفته ام و این اشتراک ما نیست!
دنیا پر شد از بوی یاس تا از مرکب افتاد عباس ... افتاد عباس...


ای که ره بستی میان گوچه ها برفاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
.
.
.
فاطمه آمده بود کنار علقمه،تا دیدار نیامده عباس را پاسخ دهد.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
دوست عزیز سلام.وبلاگ بسیار جالبی دارین.مخصوصا این پستتون.خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنین.یاعلی



سلام
ممنونم از نظر لطفت.
خدمت می رسم.
سلام.واقعا مطلب جالبی بود.خیلی دلگرم شدم.خوشحال میشم به منم سری بزنین.یاعلی



سلام
ممنونم از نظر لطفتان.
خدمت می رسم.

نجوا کن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی