می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

دنیــاى فاسـدِ غـــرب خـواســت بـروزِ زن را، شخصیتِ زن را در روش‌هاى غلط و انحرافى که همراه با تحقیرِ جنسِ زن است، به زور به ذهنِ دنیا فرو کند. زن براى این‌که شخصیتِ خودش را نشان بدهد، بایستى براى مردان چشم‏‌نواز باشد. این شد شخصیت براى یک زن؟! بایستى حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه‏ گرى کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیمِ زن است یا تحقیرِ زن؟ این غربِ مستِ دیوانه‌ی‏ از همه جا بی‌خبر، تحتِ تأثیر دست‌هاى صهیونیستى، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد؛ یک عده هم باور کردند. عظمتِ زن به این نیست که بتواند چشمِ مردها را، هوسِ هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخارى براى یک زن نیست؛ این تجلیلِ زن نیست؛ این تحقیرِ زن است. عظمتِ زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفافِ زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده‌است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزتِ مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساسِ تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جاى خود به کار ببرد، آن تیزى و برندگى ایمان را هم در جاى خود به‌کارببرد. این ترکیبِ ظریف فقط مال زن‌هاست؛ این آمیزه‌ی‏ ظریفِ لطافت و برندگى، مخصوص زن‌هاست؛ این امتیازى است که خداى متعال به زن داده‌است.

ولی امرم،امام خامنه‌ای (حفظه الله)
-----------------------------------------------
این وبلاگ کهفِ دلتنگی های من است.
این‌جا حرف‌هایی را می‌نگارم که مرا به تعالی برساند و امید که سایرین را نیز! هرمِ این نگاره‌ها شاید قندیل‌های جهل و غفلت را ذوب بتواندکرد...
"می‌خواهم زن باشم"
آن‌گونه که "زهرا" بود...
و این آرمانِ من است!

آن‌چه گذشتــــــــ
لطفـــــ دارد خواندنشان

منتظر یک نگاه

جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۸۹، ۰۵:۳۸ ب.ظ

قبل نوشت:

آنچه در این پست خواهید خواند،حرف های دیشب من است به خدای خوب تر از خوبم،در کنجی دلنشین و بی نهایت دوست داشتنی از یکی از صحن های حرم غریب غریب پرورش.

احساسی بود در قلبم که می گفت او را کم دارم.نیازی گریز ناپذیر داشتم که برایش حرف بزنم و بر شدت فلاکتم اشک ها بریزم.خودش می داند که دیشب چه کرد با دلم!روی سنگفرش های بی نهایت سرد حرم نشسته،سر بر دیوار نهاده،برایش حرف می زدم و اشک می ریختم.لیکن نمی دانم که پاسخم داد یا به زمانی دیگر واگذاردش!

بخوانید و بفرمایید خدای زندگی شما در پاسخ حرف های من چه خواهد کرد...


امشب باز هم می نویسم،

برای تو،

مثل همیشه نه با قلم،که با دلم

که قلم از تقریر رحمتت عاجز است

و بیان از تحریر مغفرتت نیز...

بیا همین ابتدا قراری بگذاریم:

کلیشه نرویم!

قبول؟

خدا،ببخش حقارت واژه ها را...

اینها راه عشق را بر دلم می بندند،

در حصار تعلق اسیرم می کنند

و تو را از نزدیکترین نزدیکم می رانند.

امشب می خواهم با تو فراتر از سطح تمامی واژه ها حرف بزنم...

چقدر دوست دارم حرفهایم به دلت بنشیند.

مرا با تو حرف هایی است که از عمق جانم برمی خیزد...

می دانم که می دانی چقدر نیاز دارم برایت از آتش عشقی بگویم که می سوزد و می سوزاند.

نیازم را بالاترین بخشنده باش خدا!

اصرارم بوی التماس می دهد.

درک می کنی،نه؟!

برایت بگویم خدای من؟

می خواهم امشب باز قرار عشق بازی بگذاری با دلم.

امشب مرا با خودت تنها بگذار خدا،

فارغ از همه تن ها.

قول می دهی امشب در رگم جریان داشته باشی؟!

امشب اگر با من نباشی،نفسم در زمین می گیرد.

زمین را دیگر گنجایش دل بی قرار من نیست.

امشب تا می توانی اشک هایم را جاری کن.

تمام این اشک ها بدهی دلم به تو فقط برای یک لحظه غفلت جاهلانه ام از یادت.

وسعت تمام غم های خلقت در پهنای این اشک ها جاریست.

روزهاست که می گذرد

و کویر دل من هم چنان قحطی زده ایمانی است که تو را به یادش آورد.

دلم در فضای سینه ام معلق است.

نه قیدی به خود دارد و نه به تو.

روزهاست که تو را در دلم گم کرده ام.

پیدایت نمی کنم.

کجایی خدا؟

کجایی؟

به دلم بازگرد،

که کودکش بهانه بودنت را می گیرد.

دارم به یقین می رسم که کارم دیگر از دعا رد است.

چه کنم؟

چه کنم با دلی که با خودم نیز بیگانه است این روزها؟

چه کنم با دلی که با خودش نیز غریبه است این روزها؟

امشب طفل اراده ام را در آستان ارادت به تو قربانی کرده ام.

به من قول بده که دیگر این یک هیچ فاصله هم بینمان نباشد.

می دانم...

می دانم که نه گفتن به تقاضا در قاموس بی مثالت نمی گنجد!

منتظرم خدا...

منتظر...

منتظر یک نگاه...


پ.ن۱:محرم هم آمد.کاش این بار آدم شوم.الهی...گاهی نگاهی!

پ.ن۲:این روزها دل ها به تکرار می شکنند.التماسم به شما این است:فراموشم نکنید...

پ.ن۳:بابت تأخیر در قرار دادن این پست در وب،عذرخواهم از محضرتان.در یک کارگاه آموزشی بودم و از اینترنت به دور!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۹/۱۹
ناموس خدا

نجواها  (۳۸)

۱۹ آذر ۸۹ ، ۲۰:۰۰ حمید برزخ
شما حداقل دلتونو دیدید و الان که گمش کردید میدونید اما امثال من رو سیاه اصلا دل ندارن.
ما چی بگیم؟؟؟خدا میدونه که چند وقته به دلم میگم غمکده
اما نگید متن کارخودتونه که شدیدا عالی بود




عقیده من اینه که خدا از دل نمیره اما ما اونقدر حجاب های مختلف رو دلمون می ذاریم که خدا رو نمی شناسیم و اینجوری گمش می کنیم.
نفرمایید روسیاه.وقتی دلتون رو غمکده می دونید،یعنی دارید به نتایج مطلوبی می رسید که شما رو بهش می رسونه.اتصالتون به خدا مبارک!
عرض کردم این پست،حرفای اون شب من به خدا بود،فقط اونجا خودمونی تر باهاش حرف زدم و اینجا یه ذره ادبی بود.همین!
منهم منتظرم .مخصوصا در این ایام عزیز .
امیدوارم خدا عزاداریهامونو قبول کنه و یه فرقی با قبل بکنیم .التماس دعا




انشاالله
۲۰ آذر ۸۹ ، ۰۶:۱۵ مبارز گمنام
من این بازی رو دوست دارم...
قایم باشک بازی با خودم،با دلم ،با خدا...
هی گم میشی...
اما مطمئن باش آخرش خداجون پیدات می کنه و ...
فقط نباید یادت بره این دنیا و همه ی سختی هاش بازیه!
یا علی




دقیقا درست میگی اما اگه وقتایی که قایم میشیم تا خدا پیدامون کنه،زیاد باشه چی؟میشه وقتایی باشه که خدا قایم باشه و ما بگردیم و پیداش کنیم؟
چشم.یادم نمیره!
ممنون که بعد از مدت ها اومدی...
سلام
به به...
به به...
ناراحت نباشی به خاطر دیشب ازم!!
دعام کن




سلام طلا.
وا!!!چرا ناراحت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشم.تو هم برای من دعا کن.
سلام دوست بی وفا
کجایی دیگه یادی از فقیر فقرا نمیکنی.................



سلام.
باز هم عذرخواهی می کنم از محضرتون.
چشم سر می زنم.
۲۰ آذر ۸۹ ، ۱۲:۳۲ دختر آفتاب
هو سلام
وآنچه آن شب نوشتی
عاشقانه های خدا بود با تو
خدا بود و خلوت اهتراز اشک های تو
تو در خدا بودی و خدا در تو
دلش بسوزد زمین
که حتی شب هم عشقبازیش با دلت را ندید!
دلت جلای آیینه داشت
و وسعت تمام غمهای خلقت در
کنار آرامش حضور عزیزش پهلو گرفته بود
یقین کن کارت از دعا گذشته است
مگر بوی آغوشش را حس نمی کنی
در دلش بودی
حرف هایت حرف هایش بود
و حریر نگاهش آب می شد در چشمهایت
خوشا به حال دلت
خوشا به حال چشم هایت
التماس دعا
الهم عجل لولیک الفرج




خیلییییییییییییییییییییییییییییییی قشنگ بود.
بغض کردم بدجور...
یه چیزی باز ته دلم تکون خورد.
راستی رد شدن کارم از دعا یعنی اونقدر ازش دور شدم که دیگه دعا هم کارساز نیست.
خیلی به همچین چیزی نیاز داشتم.دلم خیلی پره.کاش میشد منم گریه کنم




چیه دلت واسه مامانت تنگ شده؟!خب الان که دیگه برگشت به سلامتی.
همیشه سعی کن راحت گریه کنی،مثل من...
سلام عزیز
نبینم دلت گرفته! آدم تو حرم دلش باز میشه، انشالا که دل تو هم باز شده
چهارشنبه تا 12 شب حرم بودم و چقدر بعد از مدتها شلوغی های حرم به ضریح نزدیک شدم.
شب فوق العاده دوست داشنتنی و قشنگی بود، همه رو دعا کردم اگه لایق باشم
ولی خدا قسمت همه تون بکنه کربلا و نجف، اونجا تا اراده کنی میری کنار ضریح و در آغوش میگیری و میبویی و میبوسیش...
دلم حسابی هوایی شده، اگه امام رضا رو نداشتیم باید چه کار می کردیم؟




سلام طلا.
خوش به حالت.ممنون که دعا کردی.
باز ما یه ذره با امام رضا حال کردیم،تو کربلا و نجف رو به رخمون کشیدی؟!بابا خب ما هم دل داریم دیگه!!!(ناراحت)
عذر که دیر اومدم، پست های قبلی تو هم هنوز نخوندم....
خدا بگم چه کار کنه این شرکته نت ما رو قطع کرده...




می خونی انشاالله.فرصت هست.
حالا گریه نکن دیگه!بزرگ شدی مثلا(لبخند)
مرررررررررررررررسی که بهم سر زدی
بازم بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


خواهش می کنم.
چشم
سلام گلم
ممنون که سر زدی لینکت کردم


سلام
خواهش می کنم.
ممنون
سلام
نوای سایتتون رو برمی دارم , خیلی قشنگه.




سلام.
من اصلا نشنیدمش!!!!!!!!!
جدا قشنگه؟!
ای عزیز دل
ثبوت قدم هایت را می خواهم
در این گرداب مانند دنیایی که به مردابی بودنش رسیده ای
اگر قول بدهی سر به آستان جانان همی داری
می دانم
ستاره باران کردن آسمان دلت برای او کاری نیست

...



حرفات بدجوری دلم رو آروم میکنه عزیزدلم...
دعا فراموشت نشه!
به به...
فقط خدا میدونه که اون شب تو حرم به من و تو چی گذشت!!!
من از این ور و تو از اون ور...خدا هم سرش شلوغ شده بود ها...!!
خاطره کارگاه به ابدیت پیوست...خوبیهاش با تو و دوتا زینبا بود...بدیهاشم با تنهایی هام




هر شب زندگی به خیلی چه ها که نمیگذره!
آره.منم احساس می کنم این کارگاه خیلی خوش گذشت.مخصوصا عصر روز دومش(چشمک)
برای ما که اینترنتمون به لطف صبانت مدتی است قطع شده، و در سایت دانشکده هم زیاد نمی توان توقف نمود، و جاد پوی فعال اصلا چه معنی دارد که وب گردی کند؟!، و این روزها بیش از پیش درس و مشق و امتحان و جاد و نشریه و ... داریم!، و بسیاری "و"های دیگر، خوندن این متن کوتاه، کمی بلند می نماید...!
(اگه متوجه نشدید چی میگم عیب نداره، خودم هم متوجه نمیشم...!)
به هر حال در این مناجات هاتون، ما رو چهلمی هم یاد کنید، خیلی لطف کرده اید.




چه جالب!
چند دقیقه پیش سر کلاس داشتم فکر می کردم به کدوم وبلاگها خیلی وقته سر نزدم و کیا دیر به دیر بهم سر میزنن!حضرتعالی جزء دسته دوم بودید!!!!!!!!!!!!!!!
وقتی بخوام دعا کنم و برای خدا اسم ببرم،سعی می کنم کسی رو جا نندازم.شما هم بنده رو از دعای خیر محروم نفرمایید.
۲۱ آذر ۸۹ ، ۱۱:۱۲ حمید برزخ
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم...
به خدای مذهبی ها که فقط مال خوبان است و خدای خوبان که فقط مال مذهبی هاست ... مشکل دارم


عذرخواهی می کنم رک میگم ولی کاملا در اشتباهید.
این رو تا به حال چند بار گفتم:
"خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از حضور دیگری ناراحت نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد."
انشاالله خدای اختصاصی خودتون،مشکلتون رو حل کنه.
کاشکی باور کنیم....


آره اگر باور کنیم...(نیشخند)
ووووووووووووووووووووی.چه قد خارجی با خدا حرف میزنیییییییییییییییی




can you speak khareji????!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۲۲ آذر ۸۹ ، ۱۳:۱۹ بچه های مطهرونی
سلام دوست عزیز، احوال شما?فرا رسیدن ایام محرم رو از طرف بچه های مطهرونی تسلیت می گیم ولی...
ای داد بی داد به فریادم برسید عزیزمو دادن به سیروس!!
دکتر !!! آلبوم خونوادگی ما رو بیارید لطفا . وقت شوهر کردن آهو شده !!!

دیگه مجردی بسه !!! تعجب

دکتر بنده خدا رفت و آلبومی آورد که من چون روبروی دختر و مادر نشسته بودم نمی دیدم عکس های توی اون چی هستن ولی بعدا متوجه شدم .

دکتر جان سیروس هم مردی شده برا خودش !!! بله خانم . خبر ندارید چه آقائی شده . فکر کنم لیاقت آهو جون رو داشته باشه !!!!!!گریه



سلام.
راستش با این چند خط که هیچی نفهیمیدم ولی میام و میخونم و انشاالله میفهمم!!!
یادواره شهدا...


خدمت می رسم.
با
روزه ی مصور
به روزم
یا علی


خدمت می رسم
اتفاقا فکر می کنم بنده جزو دسته اول هستم، چون آخرین بازدید شما از همت فرهاد برمیگرده به 28آبان...
نظرات قبلی رو هم خیلی زود خوندید. معلومه که وقت برای وب بینی میذارید، اما به وبلاگ ما افتخار نمیدید.


من هر روز به وب شما سر می زنم.باور بفرمایید.اما شما آپ نمیشید که کامنت جدید بذارم!!!
تو وب شما بصیرت میبینم.باعث افتخار هست که بخونمش.
سلام

خیلی وبلاگ قشنگی داری و شعر قشنگی
که از دل برآمده بود و لاجرم بر دل نشست

آفرین... موفق باشی


خوشحال میشم به منم سر بزنی


سلام.
ممنون از لطفتون ولی شعر نبود.صرفا یک دلنوشته که قطعا از دل برآمده بود و خوشحالم که بر دلتون نشسته.
حتما سر می زنم.
پایدار باشی
دلم واسه مامانم تنگ شده بود
تو که میدونی من اگه یه ذره بخندم .....
ولی الان دلم واسه خودم تنگ شده.خیلی زیاد.و اشکام کمکم نمیکنن همون اشکایی که اگه اراده میکردم ....
خدا به دادم برسه
خدا به دادم برسه


آخی...ولی خدایی بهت میاد تیتیش مامانی باشی(نیشخند)
زیاد گریه کن.زیاد...
۲۳ آذر ۸۹ ، ۱۴:۲۵ سرباز گمنام
سلام بزرگوار
اعتراف نامه شهید علمدار برای خودسازی...
قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس *** چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است
در این روزها خیلی ملتمس دعایتان هستم
انشاء الله دعا بفرمائید
با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است


سلام.
بسیار زیباست.
حتما دعا می کنم.شما هم ما را از خاطر نبرید.
۲۳ آذر ۸۹ ، ۱۴:۳۶ سرباز گمنام
سلام بزرگوار
خیلی با دل پاک دارید با خدا نجوا می کنید
وقتی مطلبتون رو خوندم یاد این مطلب از شهید چمران افتادم
خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم

دعا فقط دعا نه برای من برای همه خصوصا مریضا و جانبازان و در راس اونها حضرت آقا ....

با خدابودن بهتر از ناخدا بودن است


و علیکم السلام.
دل پاک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در باورم نمی گنجد...
سلااااااااااااااااام
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ¶¶
´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´اپم اپم اپم اپم اپم ´´´´´´´´´´ ¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´¶¶´´¶´´´´´´´اپم اپم اپم اپم اپم ´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´¶
´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´اپم اپم اپم اپم اپم´´´´´´´´¶¶´´¶
´´´´´´´´´´¶¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´¶¶
´´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´¶
´´´´´´´´´´´¶¶´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´¶´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶´
´´´´¶¶´´´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´¶¶´´´´´¶¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶´´´´´¶¶´¶¶
´´¶¶´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶´´´´´¶´´´´´¶¶´´´¶¶
´¶¶´´´´´¶¶¶¶´´¶¶´´´´´´´´´´¶¶¶´¶¶¶´´´´´´´´´´´¶´´¶¶¶¶´´´´¶¶
¶¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶´¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶´¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶¶¶´¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶´¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶¶¶´´¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´¶´¶´¶´´¶´¶´´¶´¶´´¶¶
´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´¶´¶´¶´´¶´¶´´¶´¶´´¶¶¶¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶´¶¶¶¶¶
´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´¶¶
´´´´¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶
´´´´´´¶¶´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶´´´¶¶
´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´¶¶


سلام
خدمت می رسم
۲۴ آذر ۸۹ ، ۲۰:۱۹ مصطفی منتظر
سلام
خوب بود این کارگاه تشکیل شد تا شما تشریف ببرید حرم و...
فکر کنم این گرفتگی دل شما بیشتر به خاطر بیانات گوهر بار خ رجبی باشه !!!(عملا میگه خ ها از صحنه اجتماع حذف بشن)
به نظر میرسه همه بچه های مهندسی سر کلاس به چیزای دیگه ای جز درس فکر می کنن!!


سلام.
کارگاه هم که نمی بود،شب جمعه سرویس های دانشگاه راهی حرم هستن.البته اگه کارگاه کشوری نمی بود،واقعا حرم هم نبود.
مگه شما موقع صحبت های خ رجبی هم تشریف داشتید؟!صحبت های خ رجبی اصولا یه جوری جالبه اما اون قسمتش که فرمودن اصلا خ ها چرا باید مهندسی بخونن،ابدا به مذاق بنده خوش نیومد!!!
حالا سوال:هر کی دلش بگیره،از صحنه اجتماع حذف میشه؟!!!
دقیقا همه مهندسی ها همین طورن!!!
ممنون که تشریف آوردید.
سلام بر ... گرام
ذوق مرگ شدی برات نظر گذاشتم نه؟
بعدا بابتش پول می گیرم.


سلام دختر تودار!!!
بله که ذوق مرگ شدم.
تونستی بگیری،جایزه هم بهت میدم.
بهرحال قدم رنجه فرمودی(لبخند)
۲۵ آذر ۸۹ ، ۱۲:۵۳ مصطفی منتظر
راستی نفرمودید کدوم صحن تشریف بردید؟
شاید ما هم بریم و یه حال خوبی بهمون دست بده!


عذر خواهی می کنم اما یه رازه...
قشنگ بود سیما بانو....

محرمتان...سرخ


بی نهایت ممنون ساقی بانو!
در این روز های بزرگ از خدابرایت میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه دهد،نه آنچه را که آرزو داری...زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار...


ممنونم مهسا جون.
منم برات همین دعا رو می کنم.
۲۶ آذر ۸۹ ، ۱۳:۱۸ بچه های مطهرونی
سلام بر شما عزاداریهاتان مقبول حضرت دوست، راستی تا دیر نشده برای شرکت در طرح آقا اجازه...؟!؟!؟!؟ یه سری به پاتوق ما بزنید ضرر نداره یا حق


سلام و سپاس
خدمت می رسم.
حالا ببین...
هم پولشو می گیرم هم جایزه اش رو.در ضمن نظری نیست.داشتم از این جا رد می شدم دیدم همه نظر گذاشتن گفتم منم بذارم.


بهر حال لطف کردی طلا خانم...
باز هم بیا.منتظرم.
۲۶ آذر ۸۹ ، ۱۴:۱۳ حمید برزخ
سلام
عزاداری ها قبول حق
با پست " نهم ظهر یهترین " آپم.
امام حسین سکولار . . .


سلام و سپاس
خدمت می رسم.
سلام با (انواع داداش) آپم


سلام
خدمت می رسم.
۲۳ اسفند ۸۹ ، ۱۲:۲۱ عاشق کوهستان
سلام


علیک سلام
- thanks people, glad you like this one.princess> oui la prochaine fois j\\’essaie de l\#;a8217&attr\per avec les yeux ouverts..kea> quel oeil Faudra que je calibre mon moniteur, les coups de tampons ne se voient presque pas sur le mien… Le film c\\’etait du ilford delta 400mark> I like hi-key images, yes, but my success ratio in this area is pretty weak. I\\’ll try again
پاسخ:
بله؟

نجوا کن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی