آنچه در ادامه مطلب از نظر خواهید گذراند،زندگی 100% واقعی دختری است در همین حوالی...
به گمانم نیاز به هیچ توضیح اضافه ای نیست!
این شما و این وجدان آگاه شما...
پ.ن1: در سومالی دیگر کودکی گرسنه نیست یا باز هم این ما بودیم که تحت تأثیر جو،مدعی انگاره ای دروغین شدیم از حقوق بشر؟!!!یاد دل نگاشته ام برای بحرین می افتم: "فاطمیه که تمام شود آقا، / بحرین از خون پاک شده باشد یا نه، / ما دیگر عزادار نخواهیم ماند!"
پ.ن2: دقیقاً 365 روز پیش،آخرین روز اردوی تلخ قم بود!احمق بودم که گمان می کردم تمام تلخی ها در روزهای سفر بود و اگر چه بسیار سخت،اما گذشت.نمی دانستم فردا روز دیگری است...و فردا روز دیگری بود!
پ.ن3: جمعه چرا دوست داشتنی و انتظار کشیدنی نباشد،وقتی "ستایش" هست؟!!! "حس و حالم خوش نیست" را که می شنویم،آه از نهادمان برمی خیزد اما نشنیدن "أنا المهدی" آب را حتی در دلمان تکان نمی دهد!...ما شیعه ایم!!!