کار همسرم به نوعی به قوه قضائیه مربوط است. در همین شهر کوچک خودمان فردی را میشناسد که اگرچه مرد خوبی است، اما بسیار سادهدل است و بعد از عقد که همسرش این موضوع را میفهمد، فردای همان روز مهریهاش را به اجرا گذاشته و مدت اندکی بعد هم طلاق میگیرند! مرد به زندان میافتد و در زندان هم آدم بسیار پرکاری است. البته بعد از گذشت چند ماه، ستاد دیه بدهیاش را پرداخت و مرد را آزاد میکند.
+ خدا آخر و عاقبت همه را به خیر کند.
++ بعضیها ازدواج میکنند، اما چهقدر سقف آرزوها و خواستههایشان پایین است. هنوز در جوی حقیر کفش و لباس و... دستوپا میزنند!
+++ چهقدر زشت است فاز فکری یک مرد متأهل هنوز فیلم و سریال و کارتون و گوشی موبایل باشد!!!