پیشانینوشت:
بعضی وقتها یک جورهایی میشوم! یعنی با وجود ایدههای فراوانی که
برای پستها توی ذهنم رژه میروند، دستم به قلم نمیرود! هر قدر هم که سعی کنم
بالاجبار بنویسم، نمی پسندم و نوشتههایم خط میخورند.
یکی دو هفتهای است همینجوریام، که حاصلش شد پستی جهت خالی نبودن
عریضه! پستی از جنس پ.ن !!!
پ.ن1: نمیدانم بهتازگی واقعاً صدای من و مادرم -از پشت تلفن- شبیه
به هم شده یا آشنایان ما کمی شیرین میزنند! جالب اینجاست که در تمام موارد صدای
من را با مادر اشتباه میگیرند و نه صدای ایشان را با من! آنقدر هم مطمئناند که
از همان ابتدا شروع میکنند به صبت و من مترصد اولین فرصت میشوم که بگویم
"من مادر نیستم" !!!
پ.ن2: در این تابستان به اندازهی همهی عمرم عطسه زدم!!! دیگر جانم
دارد بالا میآید! مردم یا در بهار حساسیت میگیرند یا در پاییز و زمستان سوز سرما
آزارشان میدهد. نمیدانم چرا من در تابستان...؟!!!
پ.ن3: در یک میهمانی رسمی بودم که تلفن همراهم چندین بار زنگ خورد و
ویبرهاش رفتهبود روی اعصابم! پیششمارهاش از یکی از شهرستانهای استان بود و من
مدام فکر میکردم این کیست که با من کار دارد! بالاخره موقع شستن ظرفها فرصتی دست
داد تا تماسش را پاسخ دهم. میگویم: "بله بفرمایید؟" میگوید:
"الو، همراه اول؟" !!!
پ.ن4: صدرنشین نفرتهای من! یک سال از نامردیات گذشت...
پ.ن5: چندی پیش در وب یکی از دوستان پستی را دیدم که بدم نیامد از آن
استفاده کنم. (البته نه در جایگاه پست. همین پ.ن هم کافی است!)
یک سوال میتوانی بپرسی و من نیز قول میدهم که حقیقت را بگویم!
با دو
شرط:
1.سوال حاوی توهین و تهمت و بیآبرویی نباشد.
2.سوال
خیلی هم به حریم شخصی من تعدی نکند.
بعدنوشت:
به
پیشنهاد یکی از بزرگواران، برای دوستانی که سوال خوب بپرسند، پوئن اضافه برای سوال
مجدد دادهمیشود!
آتش
زدهام به مالم!!!