سخت ترین امتحان خدا
این است که تو بر سر اعتقادت
-همه ی جنبه های اعتقادت-
بجنگی!
دشمنت اما...
تو را از خود بداند،
در جبهه ی خود بپندارد،
و کرده هایش را در شمار ناکرده های تو آورد!
و اصلاً در فهم نگنجاند
که اینجا میدان جنگ است!
یک جنگ اعتقادی تمام عیار...
خدا...
با همه ی دلم می گویم:
بی تو نمی شود.
اما
من هستم...
من هستم...
من هستم...
من هستم...
من هستم...
پ.ن: آن یک جنبه ی این جنگ اعتقادی -که چند تنی از آن مطلع اند- به تمامی جهات سرایت کرده است! شدیداً نیازمند به دعا هستم، دعای صبر...
مهم نوشت:
مقصود از "جنگ"، جدل نیست!
۱۲ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۰۰