می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

شیعه‌نامی هستمـ ، میراثــــــِ زهرا، که زن استــــــ و ناموسِ خدا

می‌خواهمـ زن باشمـ

دنیــاى فاسـدِ غـــرب خـواســت بـروزِ زن را، شخصیتِ زن را در روش‌هاى غلط و انحرافى که همراه با تحقیرِ جنسِ زن است، به زور به ذهنِ دنیا فرو کند. زن براى این‌که شخصیتِ خودش را نشان بدهد، بایستى براى مردان چشم‏‌نواز باشد. این شد شخصیت براى یک زن؟! بایستى حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه‏ گرى کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیمِ زن است یا تحقیرِ زن؟ این غربِ مستِ دیوانه‌ی‏ از همه جا بی‌خبر، تحتِ تأثیر دست‌هاى صهیونیستى، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد؛ یک عده هم باور کردند. عظمتِ زن به این نیست که بتواند چشمِ مردها را، هوسِ هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخارى براى یک زن نیست؛ این تجلیلِ زن نیست؛ این تحقیرِ زن است. عظمتِ زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفافِ زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده‌است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزتِ مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساسِ تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جاى خود به کار ببرد، آن تیزى و برندگى ایمان را هم در جاى خود به‌کارببرد. این ترکیبِ ظریف فقط مال زن‌هاست؛ این آمیزه‌ی‏ ظریفِ لطافت و برندگى، مخصوص زن‌هاست؛ این امتیازى است که خداى متعال به زن داده‌است.

ولی امرم،امام خامنه‌ای (حفظه الله)
-----------------------------------------------
این وبلاگ کهفِ دلتنگی های من است.
این‌جا حرف‌هایی را می‌نگارم که مرا به تعالی برساند و امید که سایرین را نیز! هرمِ این نگاره‌ها شاید قندیل‌های جهل و غفلت را ذوب بتواندکرد...
"می‌خواهم زن باشم"
آن‌گونه که "زهرا" بود...
و این آرمانِ من است!

آن‌چه گذشتــــــــ
لطفـــــ دارد خواندنشان

دو روی یک سکه

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۳۰ ق.ظ

روی اول سکه:

سال 1378...

تعمیرات منزل داشتیم و او کارگری بود کمک دست بنا.

یکی دو سال بعد...

شبی به سراغ پدر آمد تا پولی قرض بگیرد برای ترخیص دخترش از بیمارستان که به دلیل آپاندیس بستری بود.

گفت که اگر امشب نتواند هزینه بیمارستان را پرداخت کند،به خاطر یک شب دیگر بستری بودن باید 15 هزار تومان مازاد بپردازد.

و حالا آمده بود رو بیندازد به کسی که پیش تر ها می شناخته اش!

صدای شکستن قلبم را به وضوح می شنیدم آن شب!

سال 1386 (شاید هم 1387)...

همراه پدر به مرکز شهر می رفتم که در یکی از چهارراه های پررفت و آمد شهر،پشت چراغ قرمز،پدر از اتومبیل پیاده شد.

برای فرونشاندن حس کنجکاوی ام،مسیرش را با نگاه دنبال کردم.

که ای کاش نمی کردم!

پدر به مردی ویلچرنشین که گوشه پیاده رو بود،پولی داد و بازگشت.

... و او همان مرد بود!

نمی دانم چرا و چگونه زمین گیر شده بود و ناگزیر به تکدی!

زخم شرم در وجودم سر باز کرد که او نان آور خانواده است و این چنین اسیر ویلچر و من بر روی دو پا هم نه،که سوار بر چهارچرخی هستم که مرکب است برای خستگی هایم!

ذهن ذائقه ام هنوز –به همان قوت- به طعم ذلت آن صحنه تلخ آشناست!

و اکنون...

نمی دانم روزگارش به چه سان می گذرد،اما به گمانم پدر گاه گاهی به بهانه هایی کمک می کندش.

روی دوم سکه:

3000000000000 تومان!

همین...


آهای با توام!

تو که سرویس طلای زرد و سفید راضی ات نمی کند و بریلیانی باید تا گدازه جگرت را فرونشیند!

تو که اگر تدارک چند مدل دسر و غذا به همراه مخلفات لازم و غیر لازم را در میهمانی هایت نبینی،آبرویت را بر باد رفته می پنداری!

تو که وقتی مسافرت می روی،برای همسرت سگ و گربه و همستر سوغات می آوری!

تو که حقوق میلیونی می ستانی و با هر چه اقناع و کفایت بیگانه ای!

تو که در خانه چند صد میلیونی سکنی گزیده ای و اگر هر چند گاه یک بار دکوراسیونش را به کل تغییر ندهی،دلت می گیرد و افسرده می شوی!

تو که سال برایت سال نمی شود،اگر کیش و شمال که نه،سفر پاریس و ونیز و جزایر هاوایی ات را از کف بدهی!

تو که عشق اتومبیل در دل داری و مدل های گوناگون این مرکب آهنین در پارکینگ خانه ات هلاک استهلاک اند فقط!

تو که پول و ثروت و امکانات داری و ذخیره اش کرده ای،گویا که قصد داری با خود به گورشان ببری!

حضرت معبود برای همچو تویی گفته است که: "...و کسانی را که طلا و نقره گنجینه می سازند و در راه خدا هزینه نمی کنند،همه آنان را به عذابی دردناک بشارت ده." (بخشی از آیه 34 سوره توبه)

تکاپوی بسیار داری و بر توسن تیزپای طمع خویش مدام می تازی!

به کجا چنین شتابان؟!

آهسته تر فرزند آدم...آهسته تر!

دنیا سرای امتحان مدعاست!

حرص لجام گسیخته ات را لختی در سیطره اقتدار خویش گیر!

چشم بگردان!

دست های تکیده و پینه بسته را می بینی که شمارشان در حوصله عدد نمی گنجد!

دور نیستند!

همین حوالی...

بسیارند آنها که به دنبال دستی می گردند تا قامت خمیده شان را عصا باشد و قلب شکسته شان را امید!

و تو...

بر جگر هماره دندان گزیده شان مرهم نیستی اگر،نمک می فشانی چرا؟!


پ.ن1: "تو"ی مخاطب این پست در درجه اول شخص ناشخیص خودم هستم.بعد هم همه آنها که "تو"اند!

پ.ن2: برای کاخ های پوشالی زندگی مان(که البته اصلاً بد هم به دل راه نمی دهیم و "خانه" نامشان نهادیم!)،فریادهای ابوذر را کنار کاخ سبز از خاطر نبریم که: "ای معاویه،اگر این کاخ را از ثروت خودت می سازی،اسراف است و اگر از ثروت بیت المال،خیانت!"

پ.ن3: صدقات ما کهنه ترین و پاره ترین اسکناس های موجود در جیب هامان است!به حتم "مِمّا تُحِبُّون" فراتر از سطح ادراک ماست که وعده "لَنْ تَنالوُا البِرّ" حق را به طاق نسیان سپارده ایم!

پ.ن4: اتفاق پست سوال، در سال ۱۳۷۵ حادث شده است و آن کودک، منم! :) به گمانم دوباره خوانی کامنت های همه بزرگواران،لطفی دگر داشته باشد!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۰۹
ناموس خدا

فقر و ثروت

انفاق

نجواها  (۳۸)

سلام رفیق
دلتنگیم
خوبی؟
قیاسی عجیب است ؛مع الفارق که نیست اما....
قصه آدم و دارایی قصه تلخی است...


سلام
وای!چند وقته همش می خوام بیام وبت،اما نمیشه!
مع الفارق نیست!
همین تلخی اش را دوست دارم.
سلام رفیق
دلتنگیم
خوبی؟
قیاسی عجیب است ؛مع الفارق که نیست اما....
قصه آدم و دارایی قصه تلخی است...


دوباره سلام...
سلام ناموس جان
کجا مشغول به تحصیلی که دیگه نمیبینیمت؟ ها؟


سلام
شما؟؟؟
مگه قراره من جایی باشم که شما من رو ببینی؟؟؟
۰۹ تیر ۹۱ ، ۱۹:۳۷ ورود آقایان ممنوع
سلام دوست من
مطالبت عالیه معلومه براش زحمت میکشی
دوست دارم به وب منم یه سر بزنی البته اگر افتخار بدی
من لینکت میکنم اگه دوست داشتی منو لینک کن
دوست دارم


سلام
همه اش مرهون لطف و نگاه اوست.
خدمت می رسم.
سلام؛

روی دوم سکه را دوباره نگاه کن،

صدای له شدن تعقل،

زیر دست و پای نفس را می شنوی؟


سلام
می شنوم...
تلخ تر از صدای سکوت...
الله
سلام رفیق جان، سیمای خوبی ها
روایت داریم که اگر همه زکات و خمس را بدهند فقیری نمی ماند.
در این مواقع همین که کاری از دستمان برنمیاد خیلی رنج آور است.
بریلیانی باید تا گدازه جگرت را فرونشیند! خیلی عمیق بود. معلومه از عمق جانت اینو نوشتی!

اون پست سوال تو بودی ناقلا؟! سیمای 5/5 ساله که داره دعا می خونه! تصورش برام خیلی جالبه. الان باید برم انشالاه بعدا میام برات بیشتر می نویسم.
خدانگهت داره خواهر



سلام پرستوی دلم
نشنیده بودم این روایت رو...عجیب ده دلم نشست.
آخ که چقدر از بریلیان متنفرم و چقدر حسرت می خورم به حال اونایی که تا بریلیان نباشه،سرویسشون براشون سرویس نمیشه انگار!
من بودم دیگه :)
خواهر جونم همیشه مسخره ام می کنه و میگه:
"تو فرق بین شعر و دعا رو نمی فهمی!!!" :)
سلام
خوبی خانم؟
قشنگ بود اما تلخ.تلخی هایی که چشمانمان را برویش بسته ایم
التماس دعا


سلام
تلخی اش بر قشنگی اش می چربد!
حاجتت روا...
۱۲ تیر ۹۱ ، ۱۸:۲۲ تو را من چشم در راهم...
مهدیا هرگز نگویمت بیا و دست مرا بگیر

عمریست گرفته ای مبادا رها کنی

عید پیشاپیش مبارک
...............................
واقعا قصه تلخی بود. عجیبه که وقتی فکر می کنم میبینم من هم زیاد انسان رو ویلچر دیدم اما متوقف نشدم!!!
بس که بعضی ها جوانمردی را به یغما بردن دیگه اعتماد به سایرین سخت شده


عید شما هم مبارک.
تلخی از جایی شروع میشه که قصه من تموم میشه!
انشاالله شما مخاطب من در این پست نباشید بانو.
۱۳ تیر ۹۱ ، ۱۱:۰۸ محمد مرادی نصاری



بله؟
السلام علی ربیع الانام
سلام بر بهار جانها

من و تو همان قدر که در غیبت مقصریم
در ظهور موثریم

اللهم عجل لولیک الفرج

(منتظر حضور شما)
http://s3.picofile.com/file/7426244187/mahdi_1600x900.jpg


خدمت می رسم.
سلام

خیلی خوب...دردنوشت بود!

یاد فریادهای ابوذر انداخت مرا...

موفق باشید.


سلام
از نظر لطف شما متشکرم.
فریادهایی تلخ تلخ...
سلام رفیق
خوبی؟
راستش دردش به روح ما هم آمده، از همین جنس مطلبی که نوشتی....
و هنوز هم حس ذلت آن صحنه تلخ برام آشناست.... مثل تو

و پناه بر خدا از یوم الحسره


سلام بانو
خدمت می رسم.



چلنگری نیاز است گویا!!!
عشق. فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد .
زود بیا آپیدم .
وبلاگت خیلی قشنگه ، منتظر حضور گرمت هستــــــــم .
…..............…,•’``’•,•’``’•
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’......
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’
,•’``’•,•’``’•,
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•’......
,•’``’•,•’``’•,.
’•,`’•,*,•’`,•’
.....`’•,,•......’
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•
…..............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`’•,*,•’`,•’
..............……....`’•,,•’`
…...…,•’``’•,•’``’•,
…...…’•,`’•,*,•’`,•’
...……....`’•,,•’`


از نظر لطف شما ممنونم.
خدمت می رسم.
سلوممممممممم
خوبی دوستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من زهره ام
ادرسه وبمو عوض کردم
من همون فشن دخترم!زود بیا ژیشمممممممممممم


سلام
تو خودت رو معرفی هم نکنی،این نوع کامنت گذاشتنت تابلوئه!!!
خدمت می رسم.
سلام
عید بر شما مبارک
دنیا همین هست، یکی با ثروت و و مقام آزموده میشود و دیگری با فقر و نداری! و ما فقط دلخوش آنیم که که خداوند صفتی دارد به نام "عادل"
اما درباره ی آن کودک 5.5 ساله و اینده و خط مشی او . از 5.5 سالگی تا به امروزش اطلاع چندانی ندارم اما از آنچه امروز هست به بعدش را هیچکس هیچ نمیداند (جز خداوند متعال) . زیرا که تاریخ گواه بر آن هست که انسان و اعمالش بند به یک لحظه هستند.

خدانگهدار


سلام
عید شما هم مبارک.
دنیا همین نیست!اینگونه اش کرده ایم!
کامنتهای پست سوال را با دقت بخوانید!بارها تکرار کردم من پیش بینی نخواستم!فقط و فقط و فقط ذهنیت!و این به این معناست که خودم نیز هیچ تضمینی ندارم که این اتفاق زندگی ام را مشخص کند.

خوشیم دیگه



تو خوش نباشی،من تعجب می کنم!
کجاست عدالت گستر جهان؟؟؟



همین حوالی...
برو بابا.مغروری زنیکه.امتحانت کردم چند بار دیدم تو عمل صفری.متنفرم از ادمهایی مثل تو.



دست شما درد نکنه!
چقدر بی ادبند بعضی ها.(خطاب به کامنت بالا.)



ولش کن عزیز دلم...
مهم نیست!
این بار واقعا مهم نیست!
سلام بر سیمای عزیزم
دلم واست خیییییلی تنگ شده
یاد روزای دبیرستان بخیر
مثل همیشه خوب می نویسی
خوبه که می تونم اینجا بیام پیشت
دوست دارم دوست خوبم



سلام مونای خوبم
منم همین طور...
ممنونم از نظر لطفت بانو.
واقعا خوبه که اینجا هست.
منم دوستت دارم رفیق...
۲۱ تیر ۹۱ ، ۱۰:۳۲ مامان گلها

سلام دوست خوبم.قلم خوبی داری.موفق باشی.
با افتخار وبتون رو لینک میکنم



سلام بانو
از نظر لطف شما و همین طور لینک وبم متشکرم.
به به سلام
چطوری تو؟؟؟
اون فنچه تو بودی؟؟؟؟؟!!!!!!!
الحق که خاهرت راست گفته
به نظر منم....(بعدا بهت میگم اینجا زشته)



سلام
به به رو باید به خودت گفت!
اگه فنچ منم،به نظرت بزغاله کیه؟؟؟!!!
حالا اون یه چیزی گفت،تو چرا دور برمی داری؟!
چقدر صبر کردم حرفی نزنم تا حضوری بگم و عکس العملت رو ببینم،بازم نشد!
باز خوبه خویشتن داری می کنی ها!
بعد عمری اینجا کامنت گذاشتی،اونم فقط درمورد پ.ن!
مگه میشه آدم عروس بشه و یک انگشتر برلیان روی سرویسش نباشه؟!



برای خیلی ها لابد نمیشه!
میدونی چی منا آزار میده...
قشر مذهبی ای که اسیر تجمل شدند
عروسی هایی که غنا و لهو لعبش را حذف کرده اند و اسراف و تجملش را زیادتر...




یاعلی



راست میگی طلا.
این واقعا آزاردهنده است.
منم موارد زیادی از این دست رو دیدم.
فقط عروسی هم نیست...اصلا خود خونه و زندگیشون!
همین کامنتم به زورگذاشتم. تو که میدونی چقد سرم شلوغه.روزا کارگری و شبا پارک.خب خسته میشم دیگهتازه با اون همه کتابی که باید بخونم دیگه وقت نمیمونه واسه کامنتیدن



بعله!
تو هم مث هزرا لابد میتینگ داری!
کارگری که وظیفته اما پارک که میری،حواست به تاریکی ها هم باشه،مخصوصا قسمت بارفیکس!!!(نیشخند)
چقدر از کتابها رو خوندی؟
من هفته پیش همه رو تموم کردم.فعلا چسبیدم به سخنرانی های دینی و سیاسی!
سلام ...
هنوز نگاه نگران کودکی که ملتمسانه نگاهم می کند تا دعایی ازو بخرم و با این حال ننگش است که پول را همینطور بدون فروش آن بگیرد، در ذهنم است ..
یک روایت دیگه از مولای متقیان (ع) هست که میگن :
هرجا فقیری رو دیدین بدونین که ثروتمندی حقش رو خورده ... و امان از ماها که اینقدر فقیر می بینیم ...
و امان از حق الناس ..



سلام
تصور این صحنه هم دردناکه!
بازم مرحبا به شرف و غیرتش!
امان از ماها برای همش کفایت میکنه!
سلام
هه هه یادش به خیر بارفیکس



سلام
بعله!
به نظرت اون بنده خدا در اون لحظات به چی فکر می کرده؟!!!
... اسکول.ادم مغروری هستی.چند بار امتحانت کردم.حرفات با عملت منطبق نیست.



دوست نداشتم سانسور کنم اما مجبور شدم!
نیازی نیست زحمت بکشید.قبلا هم گفته ام:
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست / پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم
شما و امثال شما اگر خیلی انسانید،خود را پشت نقطه ها و علامت ها و واژه های نامفهوم پنهان نکنید!
سلام بانو....
نگو که رویم و رویمان سیاه است...
فقط توناستم از عوض "من" و از عوض همه ی "تو" ها خجالت بکشم...
ای کاش از دستم کاری بر می آمد که................................

خیلی وقت هاست که دیگر نمی خوانی ام...



سلام عزیزم
همین خجالت کشیدن ها،آغاز حرکت هاست.
اگر بها داده شوند.
باور کن زیاد نت نیستم اما می خوانمت(چند تا با هم!!!)
سلام
ببین دختر خوب نمی دونم چقدر مطالعه داری و چقدر اطلاعات دینی داری ولیکن باید اینو بدونی که برای این مدلی بودن یه زن هیچ دلیل موجهی وجود نداره ، و هیچ جای دین نیومده که اول مرد خودشو درست کنه بعد زن ، اینو بدون این زنه که اول باید نجابتشو درست کنه ، مگه مرد نابینایی که رفت در خونه بی بی زهرا اونو می دید که خانم حجاب کرد ؟
عزیزم من قصد قانع کردن شما رو ندارم و قرار هم نیست اعتقادمو به کسی تحمیل کنم و شما هم سعی کن نخوای چنین کاری کنی . به قول معروف عاقل را اشاره کافی ست .
یا حق


سلام
این مدلی بودن زن یعنی چی؟الان این کامنت مربوط به پست منه یا پست تو؟!
خدا در آیه 30 سوره نور اول به مرد تذکر میده و در آیه بعد به زن!سخن شهید مطهری رو هم که قبلا گفتم.
مگر من چنین قصدی داشتم؟!!!
فکر می کنم من نتونستم درست منظورم رو برسونم و ادامه ی بحث به این شکل به نتیجه ی درستی نمی رسه ، من اعتقادم اینه که دلیلی وجود نداره که من یا ما بخواهیم بی حجاب ها رو درک کنیم چون تو جامعه ی امروز ما همه از همه چیز دین به اندازه ی کافی اطلاعات دارن و انگشت شمارن کسانی که ندانسته بی حجابن و رسانه ها به قدر کافی اطلاع رسانی کردن .
خدانگهدارتون


اطلاع رسانی رسانه ها؟؟؟
چقدر هم که خوب اطلاع رسانی می کنن و موفقن!!!
درد ما به همین رسانه ها هم بر می گرده!
بالاخره می خوای امر به معروف و نهی از منکر بکنی یا نه؟!
اگر اینجوری بخوای،درک طرف مقابل خونه اوله!
قلم ات همیشه ماندگار رفیق...
عجیب مینویسی...
و قریب!
خیلی خیلی لذت بردم!
الان عجله دارم،برم و برگردم لینک تان کنم
التماس دعا این شب ها
یا حق


از نظر لطف شما سپاسگزارم.
من فقط با دلم می نویسم...همین!
حاجتتان روا...
چو در رویت بخندد گل
مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد....


به خود ما هم چندان اعتمادی نیست!
سپاس
بعضی وقتاو توبعضی شرایط واسه مثل آدم زندگی کردن باید انقلاب کرد,تو شرایط ما که تو مملکت اسلامی زندگی میکنیم گاهی وقتا خنده ها و گریه هامون به تمسخر گرفته میشه,دائم الذکرو دیوونه خطاب میکنن و محجبه رو امل, آدم حس میکنه واسه درست نفس کشیدنم باید انقلاب کنه چه برسه به ترک تجملاتی که شدن خدای قرن بیستم


کاملا درسته اما گاهی حتی چیزی خیلی کوچکتر از انقلاب باید انجام بشه،منتها چون بزرگش کردیم،به نظر دست نیافتنی میاد!
۲۰ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۱ میثم تمار
سلام...
یه گروهی هستیم در تهران و مشهد و چند شهر دیگه... در هر ماه مقادیری گوشت رو بین افراد کم برخوردار توزیع می کنیم و در این ماه رمضان بسته های غذایی داریم... علاوه بر این برای افرادی که خرج بیمارستان یا درمان بیماری هایی که پول زیادی میخواد یا پول عمل و جراحی رو ندارن هزینه شون رو تقبل می کنیم...
اگر کمکی از دستم بر میاد سعیم این دریغ نکنم
...
خدا کنه جزء "تو" ای که نوشته بودید نباشیم هیچ وقت.
یاعلی

پاسخ:
پاسخ: سلام
خدا خیرتان بدهد.
سلام، زیبا بود مثل همیشه.
با توجه به اینکه بزرگان مکتب ما گفته اند "هیچ ثروتی یکجا جمع نمیشود مگر اینکه حقی در کنار ان از بین رفته باشد" در سطح اجتماع که نگاه میکنی، معنای این همه تفاوت در بهره مندی های اجتماعی و اقتصادی رو درک میکنی....
به امید ظهور دادگستر جهان

پاسخ:
پاسخ: سلام
ممنون.
این تفاوت گاهی خیلی دردناک می شود بانو.
۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۸:۰۴ آرزوهای نزدیک..
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/Video/?Serv=12&Id=251749&Sgr=137
قهرمانان را دریابید...

پاسخ:
پاسخ: متشکرم.

نجوا کن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی