راه کجاست؟...وقتی نیست!
توجه: تمامی اسامی مستعار می باشند و هرگونه تطابق اسم با حقیقتی در گوشه ای از این کره خاکی تصادفی است!از آنجا که این امکان وجود داشت که اعتراضاتی در پی وجود داشته باشد که چرا این اسم،آری و آن دیگری نه،اسم(های) خودم را بر روی دو مورد از شخصیت های مؤنث حقیقی داستان نهادم!برای شخصیت اصلی مذکر نیز دلیل دیگری برای انتخاب وجود دارد که قابل گفت نیست!
سیما دختری است 19 ساله و مادرش را 4 سال پیش از دست داده است.پدر سیما 2 سال بعد از فوت همسرش ازدواج می کند و مریم خانم با تنها پسرش،سعید،وارد زندگی این خانواده می شوند.سعید پسری است 21 ساله و به شدت مذهبی.مدتی که از زندگی شان می گذرد،عیان می گردد که تلفیق این دو خانواده علی الظاهر بسیار نیکو بوده و چه بزرگترها و چه فرزندان مشکلی با یکدیگر ندارند.
روزی بر سر مشکل جسمی ناچیزی که برای سیما پیش می آید،سعید حرف های احساس آمیزی به او می زند و سیما،شنیده یا نشنیده،از کنار این مسئله می گذرد،تا روزی که سعید می خواهد خصوصی با سیما صحبت کند و آن روز می شود روزی خاطره انگیز،حداقل برای سیما!چرا که سعید بسیار روشن و واضح از علاقه اش به او می گوید و خود را شیفته و دلباخته نشان می دهد و به او اعلام می دارد که تمام شرایط را فراهم می کند تا به او برسد.حداقل واکنش سیما،سکوتی است شرم آمیز و باور حرف های عاشقانه او.از این ماجرا مدتی می گذرد و روزی سیما متوجه صحبتی شک برانگیز بین خواهرش (شیما) و سعید می شود.وقتی قضیه را می پرسد،شیما با صراحت اعلام می دارد که سعید از او خواستگاری نموده است!!!سیما به خواهرش می فهماند که سعید به او نیز ابراز علاقه نموده و تکرار حرف های عاشقانه اش برای او،چیزی جز خیانت به هر دوی آنها نیست،اما شیما که در دل احساسی نسبت به سعید پیدا کرده،توجهی به این سخنان ننموده و از سیما می خواهد دخالتی در موضوع نداشته باشد!خانواده ها از علاقه سعید و شیما مطلع شده و موافقت خویش را با این وصلت اعلام می دارند و این در حالی است که شیما 3 سال از سعید بزرگتر است و از لحاظ تحصیلات نیز در رده بالاتری است!!!سیما دلیل این خیانت آشکار را از سعید می پرسد و او ضمن طفره رفتن از اصل ماجرا –که حس معناگرایی در این میان نبوده است- فقط یک "ببخشید" تحویل سیما می دهد و حس خود را تنها به حس خواهر و برادری تقلیل می دهد.پاسخ سیما تنها یک جمله است: "در آن دنیا چگونه در چشمان مادرم نگاه خواهی کرد؟"
سیما نمی تواند ماجرا را برای پدرش بازگوید،چرا که می داند دانستن این موضوع موجب از هم پاشیدگی زندگی او با مریم خانم می گردد و سیما نمی خواهد خوشبختی فعلی پدر را از او بگیرد.
سیما نمی تواند ماجرا را برای مریم خانم بازگوید،چرا که می داند او سعید را به شدت مورد مؤاخذه قرار خواهد داد و سیما از آتش کین سعید بیم دارد!
رابطه صمیمانه (بخوانید عاشقانه!) سعید و شیما روز به روز تشدید می گردد و سیما با حس نفرتی نسبت به سعید،دیگر حتی تحمل صدای اذان و نماز او را هم ندارد...!
ناموس خدا نوشت:
1.سعید کثیف است و پست فطرت،اما سعیدها بسیارند و کثیف تر و پست فطرت تر حتی!کاش حداقل دین دست مایه زندگی اش نبود.تصور اینکه مظاهر دین مداری در او بسیار باشد و صدای اذان و نماز و قرآن نیز مدام از اتاقش بلند،اما این چنین خیانت و نامردی کند،تلخ است و وهن آور...
2.سیما تنهاست و قربانی،اما سیماها بسیارند و تنهاتر و قربانی تر حتی!سوال بی جواب این روزهای سیما شاید این باشد که چرا سعید با او چنین کرد؟!کدام بدی را در حق سعید روا داشته بود که او جرأت نمود سیما را بازیچه امیال نفسانی خویش قرار دهد؟!لیک "هذا من فضل ربی لیبلونی أم اشکر أم اکفر" قرار دل بی قرار اوست.
3.شیما ساده است و احمق،اما شیماها بسیارند و ساده تر و احمق تر حتی!او چشم بر حقیقت بسته و تذکرات خیرخواهانه سیما را نیز بهایی اندک قائل نیست.کاش آن روز که شیما متوجه خطای خویش گشته و دندان ندامت بر جگر می فشارد،خیلی دیر نباشد.کاش...
4.پاسخ سیما به "ببخشید" سعید،نیکوترین سخنی است که می تواند تا همیشه در عمق جان سعید بنشیند و این گونه شاید نفس لوامه او را بیدار نگاه دارد.لیک سعید باید بداند حتی توبه نیز بدون اصلاح در درگاه معبود پذیرفته نیست!تا سیمایی هست که از خیانت او در عذاب است و حلالش ننموده،پای ایمان او می لغزد!حق الناس اگر اینجا نیست،کجاست؟!
5.کاش شیما،تکرار سیما نباشد!کاش این بازی تلخ به کام سعید شیرین ننماید و قصد بر تکرار سلسله وار این نمایش کثیف نداشته باشد!
6.زندگی سیما این روزها در برزخ است!او حقیقتاً نمی داند چگونه می تواند خواهرش را از آینده تاریکی که او را به انتظار نشسته است،برهاند.تقاضای عاجزانه ای است از همه بزرگواران تا نظرات ثمربخش خویش را از او دریغ نفرمایند.سیما کامنت های این پست را خواهد خواند و یقیناً از راهنمایی های دوستان استفاده خواهد کرد.
نامردی و بی معرفتی.
امیدوارم که سعید خان با نامردی که در حق سیما کرد در حق شیما نداشته باشه.
که البته بعیده....
عزیزم به خدا می سپارمت
سلام مرضیه گلم
ممنون از لطفت.
من هم امیدوارم اما بگو سیما چکار کنه...
منم همین طور